سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اوصاف اهل آخرت

 «یا اَحْمَدُ؛ اِنَّ اَهْلَ الْخَیْرِ وَ اَهْلَ الاْخِرَةِ رَقیقَةٌ وُجُوهُهُمْ، کَثیرٌ حَیائُهُمْ، قَلیلٌ حُمْقُهُمْ، کَثیرٌ نَفْعُهُمْ، قَلیلٌ مَکْرُهُم. اَلنّاسُ مِنْهُمْ فى راحَة وَ اَنْفُسُهُمْ مِنْهُمْ فى تَعَب، کَلامُهُمْ مَوْزُونٌ. مُحاسِبینَ لاَِنْفُسِهِمْ، مُتْعِبینَ لَها. تَنامُ اَعْیُنُهُمْ وَ لاتَنامُ قُلُوبُهُمْ. اَعْیُنُهُمْ باکِیَةٌ وَ قُلُوبُهُمْ ذاکِرَةٌ. اِذا کُتِبَ النّاسُ مِنَ الْغافِلینَ کُتِبُوا مِنَ الذّکِرینَ. فی اَوَّلِ النِّعْمَةِ یَحْمَدُونَ وَ فی آخِرِها یَشْکُرُونَ، دُعائُهُمْ عِنْدَاللّهِ مَرْفُوعٌ وَ کَلامُهُمْ مَسْمُوعٌ. تَفْرَحُ بِهِمُ الْمَلائِکَةُ وَ یَدُورُ دُعائُهُمْ تَحْتَ الْحُجُبِ، یُحِبُّ الرَّبُّ اَنْ یَسْمَعَ کَلامَهُمْ کَما تُحِبُّ الْوالِدَةُ الْوَلَدَ»

 در این بخش از حدیث معراج اوصاف و ویژگى هاى اهل آخرت ذکر گردیده است. خداوند در بیان اولین و دومین ویژگى آنان مى فرماید:

«اِنَّ اَهْلَ الْخَیْرِ وَ اَهْلَ الاْخِرَةِ رَقیقَةٌ وُجُوهُهُمْ کَثیرٌ حَیائُهُمْ»

اى محمد: چهره هاى اهل آخرت و خیر، با نجابت و حیایشان فراوان است.

ابتدا خداوند بیان مى کند که دوستداران آخرت با حیا هستند. انسانهاى بى حیا و بى شرم به کارهاى زشت و رفتار ناشایست دست مى یازند و از دیگران پروایى ندارند.

طبیعى است اهل دنیا به کارهایى که در فرهنگ دینى زشت و ناپسند به شمار مى رود، دست مى زنند و با سماجت و تکراراعمال زشت،حیاى آنهاازبین مى رود؛ ولى در مقابل، اهل آخرت مواظبندکه کارزشتى از آنها سرنزند،بدین جهت حیاى فطریشان باقى مى ماند.


نوشته شده در  یکشنبه 86/11/7ساعت  8:0 صبح  توسط مدیر 
  نظرات دیگران()

ویژگى هاى بیست گانه اهل دنیا

در ادامه حدیث معراج پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) از ویژگى هاى اهل دنیا و آخرت سؤال مى کند و خداوند در ابتدا، به بیان بیست ویژگى از اهل دنیا مى پردازد و پس از آن ویژگى هاى اهل آخرت را ذکر مى کند:

«قالَ: اَهْلُ الدُّنْیا مَنْ کَثُرَ اَکْلُهُ و ضِحْکُهُ وَ نَوْمُهُ و غَضَبُهُ»

خداوند مى فرماید: اهل دنیا کسى است که پرخور و پرخنده و پرخواب و پرغضب است.

اولین ویژگى اهل دنیا: پرخورى و شکم بارگى است. شکى نیست که دنیاخواهى از شکم شروع مى گردد و شکم ریشه اکثر مفاسد است. کسانى که شکم پرستند، براى ارضاى لذت جویى شکم، به دنبال مال حرام نیز مى روند و پس از آن به ارضاى سایر شهوات مى پردازند.

اولین چیزى که انسان را به سوى خود جلب مى کند و حتى اولین چیزى که کودک در هنگام تولد درخواست مى کند، خوردنى هاست، لذا اهل دنیا همّشان شکم بارگى است. در مقابل، اهل آخرت پرخور و شکم باره نیستند، بلکه به اندازه نیاز و ضرورت و در حدى که براى عبادت و انجام وظایف توان داشته باشند، غذا تناول مى کنند، آن هم نه به جهت لذت بردن از خوردنى هاى دنیا بلکه براى کسب نیرو.

دومین ویژگى: خنده فراوان است. اهل دنیا همواره مى خندد، چون در اندیشه آخرت نیست و از خدا نمى ترسد، اگر به فکر عاقبت خود بود و از خدا مى ترسید، بى خیال عمر خود را به خنده و شادى هاى بى حد نمى گذراند. اما اهل آخرت و کسى که در اندیشه آخرت است، گر چه براى آخرت خود تلاش مى کند، ولى همیشه نگران عاقبت خویش است که نکند خداازاو راضى نگردد و از نعمتهاى بهشتى محروم شود. بنابراین دلش آرام و آسوده نیست که وقت خود رابه گفتگوهاى بى ثمر و خنده هاى مستانه سپرى سازد.

مؤمن در ظاهر خندان و همواره تبسم بر لبهاى او نقش بسته است (قیافه او در هم کشیده و عبوس نیست، تا دیگران از دیدن او ناراحت شوند، بلکه با چهره اى شاد و بشّاش ظاهر مى گردد و با دیگران خوشروست)؛ ولى در باطن در هراس است و نگران عاقبت خویش است. در همان حال که در بین جمع شاد است و به روى آنها مى خندد، در ته دل نگران است که کارش به کجا مى انجامد. آیا به وظیفه خود عمل کرده است، آیا گناهانش بخشوده مى شود؟ و هیچ گاه ازاین نگرانى ها راحت نمى شود.

سومین ویژگى: پرخوابى است. کسى که به فکر آخرت خود و نگران آینده خویش نباشد، راحت و آرام مى خوابد و از جمله خواسته هاى او زیاد خوابیدن است. بالطبع وقتى انسان پرخورى کند سنگین مى شود و در نتیجه خواب بر او مسلط مى گردد. وقتى بیدار است، تمام توجه اش به این است که از لذتهاى دنیا بهره برد و شکم خود را از غذاهاى لذیذ و رنگارنگ پرسازد، وقتى خسته شد دنبال جاى آرام و بستر نرمى است که در آن بخوابد! در مقابل اهل آخرت نمى خواهد لحظه اى از عمرش بیهوده به خواب بگذرد، چشمانش به خواب مى رود؛ ولى دلش بیدار است.

چهارمین ویژگى: خشم فراوان است. اهل دنیا از خود راضى و از همه خشمگین است. وقتى کارى برخلاف میلش رخ دهد،ناراحت مى شود و تحمل دشواریها را ندارد. تمام همّ دنیاپرستان این است که در دنیا خوش باشند، بنابراین توقعشان زیاد است، دوست مى دارند دیگران به آنها احترام بگزارند و بدون چون و چرا از آنها اطاعت کنند و خواسته هایشان را عملى سازند و آن گاه که مى بینند خواسته ها و توقعاتشان برآورده نمى شود،ناراحت مى گردند و اوقاتشان تلخ مى شود و بر دیگران خشم مى گیرند.

انسان نمى تواند انتظار داشته باشد همه چیز بر وفق مرادش رُخ دهد، چرا که
خواه ناخواه، اتفاقات و حوادثى براى انسان پیش مى آید: چه از نظر حوادث طبیعى، مثل بیمارى و چه از نظر مشکلاتى که در برخورد با دیگران پیش مى آید، چون برخورد با دیگران همیشه خوشایند نیست و گاهى از دیگران رفتار ناشایستى سر مى زند که باعث رنجش انسان مى گردد.

«قَلیلُ الرِّضا لایَعْتَذِرُ اِلى مَنْ اَساءَ اِلَیْهِ وَ لایَقْبَلُ عُذْرَ مَنْ اِعتَذَرَ اِلَیْهِ»

از جمله ویژگى هاى اهل دنیا این است که کم راضى و خرسند مى شوند و از کسى که به حقش بدى کرده اند عذرخواهى نمى کنند و اگر کسى از آنها عذرخواهى کرد نمى پذیرند.

پنجمین ویژگى: کم راضى و خرسند مى گردند و همواره از دیگران طلب کارند.

ششمین ویژگى: وقتى به دیگران بدى مى کنند، پوزش نمى خواهند. عذرخواهى از آثار فروتنى است و براى دنیاپرستان بسیار دشوار است که شخصیت خود را خرد کنند و در برابر کسى که باو ظلم کرده اند، عذر بخواهند و به کردار زشت خود اعتراف کنند.

از جمله خصوصیات کودکان این است که در برابر کار زشتى که مرتکب مى شوند، عذرخواهى نمى کنند و این کار براى آنها بسیار سخت و دشوار است، لذا کسانى که سعى در تربیت کودک خود دارد، از اول به کودک خود یاد مى دهند که اگر کار اشتباهى کرد، عذرخواهى کند. شاید این لجاجت و سرسختى براى کودکان ـ که در مقابل کار بد خود عذرخواهى نمى کنند و سرسختند ـ چندان عیب نباشد و نشانه استقلال شخصیت آنها باشد، ولى براى دیگران عیب است.

مؤمن اگر خطایى از او سر زد و نسبت به دیگرى کوتاهى کرد، فوراً باید عذرخواهى کند؛این روحیه موجب مى گردد انسان ازگناهان خویش توبه کند و درغیراین صورت سعى مى کند عمل خود را توجیه کند (و چنین وانمود مى کند که چاره اى جز انجام آن کار نبود).

هفتمین ویژگى: عذردیگران رانمى پذیرد.حتى اگر دیگرى خطاى کوچکى مرتکب شد و عذرخواهى کرد، عذرش را نمى پذیرد.تقریبا این ویژگى و روحیه با روحیه سابق متلازم است: کسى که در برابر خطاهاى خود عذرخواهى مى کند، عذر دیگران را هم مى پذیرد، اما کسانى که حاضر نیستند عذرخواهى کنند، در مقابل، عذر دیگران را نیز نمى پذیرند.

«کَسْلانٌ عِنْدَ الطّاعَةِ وَ شُجاعٌ عِنْدَ الْمَعْصِیَةِ. اَمَلُهُ بَعیدٌ وَ اَجَلُهُ قَریبٌ، لایُحاسِبُ نَفْسَهُ»

هنگام عبادت کسل و هنگام معصیت، شجاع و قهرمان است. مرگش نزدیک است و آرزوهاى دور و دراز دارد و خود را محاسبه نمى کند.

هشتمین ویژگى: در هنگام عبادت کسل است و هنگام معصیت شجاع. وقتى بناست به عبادت خدا بپردازد سست مى گردد و کسل مى شود، این پا و آن پا مى کند و پیوسته عبادت و نماز را به تأخیر مى اندازد: هنگامى که وقت نماز فرا مى رسد، جدى نیست که نماز را در اول وقت به جا آورد و چنان وقت را تلف مى کند که چندان فرصتى براى نماز باقى نمى ماند. خداوند این خصوصیت را از جمله اوصاف منافقان به شمار مى آورد:

«وَ لایَأْتُونَ الصَّلَوةَ اِلاّ وَ هُمْ کُسالى ...»(توبه/54.)

(منافقان) با کراهت و کسالت به نماز مى پردازند.

اهل دنیا در مقابل کسالت و بى حالى در هنگام عبادت، به گاه معصیت و گناه قوى و مصممند و با شجاعت دست به گناه مى زنند.

نهمین ویژگى: با اینکه مرگش نزدیک است، آرزوهاى دور و دراز دارد. دنیاگرایان غیر از دنیا چیزى ندارند که به آن دلخوش باشند، هدف و خواسته اى جز دنیا ندارند و هر چه بخواهند،از نعمت هاى دنیا، در اختیارشان هست؛ پس طبیعى است که به آرزوها و امیدهاى نایافتنى سرگرم شوند. خداوند در این باره مى فرماید:

«... یَوَدُّ اَحَدُهُمْ لَوْ یُعَمَّرُ اَلْفَ سَنَة...» هرکدام آنها مایل است هزار سال عمر کند.

انسان در سر آرزوهاى دور و دراز مى پروراند، در صورتى که اجل او نزدیک است و عمر او مجال دست یافتن به آن اهداف و آرزوها را به او نمى دهد؛ چرا که معمولا عمر انسان از شصت، هفتاد سال تجاوز نمى کند. مگر برادر، خواهر و سایر بستگان و نزدیکان ما چقدر عمر کردند که ما بیش از آن عمر کنیم. با این حال چطور آرزوهایى را در سر مى پرورانیم که براى رسیدن به آنها صدها سال عمر نیاز است! اهل دنیا چنان شیفته و فریفته دنیا گردیده اند که توجه ندارند، آن امیدها و آرزوهاى طولانى در عمر کوتاه انسان برآورده نمى گردد.

دهمین ویژگى: به محاسبه و حسابرسى نفس خود نمى پردازد.

دوستداران دنیا، تنها دنیا و لذتهاى آن را مى شناسند و شکى نیست که نمى توانند به همه اهداف و آرزوهاى دنیوى خویش دست یابند و همیشه در استفاده از لذتها کم مى آورند، بنابر این حسابى براى خود نمى بینند که به آن بپردازند. آنها به روز حساب یقین ندارند تا از پیش، خود را براى حسابرسى آماده سازند. کسانى که به آخرت اعتقاد دارند، همواره آخرت در برابر چشمانشان جلوه گر است، لذا مواظب اعمال خویش هستند و خود را براى روز حساب آماده مى کنند.

در قرآن و روایات بسیار روى محاسبه نفس تأکید و سفارش شده است؛ در حدیثى امام صادق(علیه السلام) مى فرمایند:

 «حاسِبُوا اَنْفُسَکُمْ قَبْلَ اَنْ تُحاسَبُوا...»(1)

قبل از اینکه به حساب اعمالتان رسیده شود، به محاسبه نفس خود همت گمارید.

مؤمن در هر ساعتى که از عمرش مى گذرد، تأمل مى کند و مى اندیشد که آن ساعت را چگونه گذراند و شب هنگام خواب به محاسبه کارهاى روزانه خود مى پردازد و کاستى هاى آن را بررسى مى کند و اگر کاستى در اعمال خود دید، درصدد توبه و جبران آن برمى آید، ولى کسى که به جهان آخرت و روز حساب معتقد نیست، در اندیشه حسابرسى نفس نیست. ماه ها و سال ها مى گذرند و نمى اندیشد که آنها چگونه سپرى شدند، آیا رفتار او شایسته و به جا بود و یا ناشایست و زشت!

«قَلیلُ الْمَنْفَعَةِ کَثیرُ الْکَلامِ، قَلیلُ الْخَوْفِ. کَثیرُ الْفَرَحِ عِنْدَ الطَّعامِ وَ اِنَّ اَهْلَ الدُّنْیا لایَشْکُرُونَ عِنْدَ الرَّخاءِ وَ لایَصْبِرُون عِنْدَ الْبَلاءِ»

کم نفع مى رساند و سخن فراوان مى گوید (ادعاى او زیاد است)، خوف او از مقام الهى اندک و هنگام رسیدن به طعام بسیار شادمان است. اهل دنیا نه هنگام آسایش شکر مى کنند و نه در بلا صابرند.

یازدهمین و دوازدهمین ویژگى: به دیگران نفع نمى رسانند (چون همه چیز را براى خود مى خواهند) و نیز بسیار سخن مى گویند: هنگام سخن گفتن، از هر درى سخن مى گویند و فراوان ادعا مى کنند، ولى هنگام عمل که بناست خدمتى و نفعى به جامعه برسانند، از آن لافها و ادعاهاى پوچ و بى مایه خبرى نیست.

سیزدهمین و چهاردهمین ویژگى: ترس اندک از خدا و شادمانى هنگام آماده شدن غذاست. از خدا و آخرت و نتیجه اعمال خود ترسى ندارند و به مجرد تهیه غذا و رسیدن بوى آن به مشامشان، شاد مى گردند و بانشاط، خود را آماده خوردن غذا مى کنند.

پانزدهمین ویژگى: نه هنگام آسایش شکرمى کنند ونه بربلا وگرفتارى صابرند.

«کَثیرُ النّاسِ عِنْدَهُمْ قَلیلٌ. یَحْمِدُونَ اَنْفُسَهُمْ بِما لایَفْعَلُونَ وَ َیدَّعُونَ بِما لَیْسَ لَهُمْ وَ یَتَکَلَّمُونَ بِما یَتَمَنُّونَ وَ یَذْکرُوُنَ مَساوِى النّاسِ وَ یُخْفُونَ حَسَناتِهِمْ»

 1- بحارالانوار ج 70، ص 73.

کارهاى بسیار مردم نزد آنان اندک است و خود را به چیزى که انجام نداده اند مى ستایند و چیزى را ادعا مى کنند که در وجود آنان نیست و از آرزوهایشان سخن مى گویند و همواره بدى هاى مردم را بازگو مى کنند و خوبى هایشان را مخفى مى دارند.

شانزدهمین ویژگى: شمار مردم را به حساب نمى آورند، کارهاى خیرى که دیگران انجام مى دهند، حتى اگر فراوان نیز باشد، در چشم آنان اندک است. در واقع خود را نمى شکنند که به خوبى هاى دیگران اعتراف کنند. وقتى از او سؤال مى کنى: فلانى چقدر معلومات دارد؟ به زحمت مى گوید، بله تا حدى معلوماتى دارد! خدمات شایان، عبادتها،جان فشانیها و ایثارگریهاى دیگران براى اونمودى ندارد.در مقابل کارى که خود انجام مى دهد،برایش خیلى جلوه دارد و پیوسته به خود مى بالدکه ما چنین و چنان کردیم!

هفدهمین و هجدهمین ویژگى: خود را به کارى که انجام نداده اند مى ستایند و چیزى را ادعا مى کنند که در وجود آنان نیست. نه تنها کارهاى کوچک خود را بزرگ مى کنند، بلکه لاف کارهایى را مى زنند که انجام نداده اند! و به دروغ ادعا مى کنند و دوست دارند دیگران آنها را، بر کارهایى که انجام نداده اند، بستایند. در مقابل اهل آخرت اعمال خیر خود را پوشیده مى دارند و نمى گذارند دیگران پى به آنها ببرند.

نوزدهمین و بیستمین ویژگى: همواره تمنا و انتظارات خود را بیان مى کنند و به عیب گویى از دیگران مى پردازند.

سخن که به اینجا مى رسد، پیامبر با تعجّب عرض مى کند: خداوندا؛ آیا اهل دنیا این همه عیب دارند؟! خداوند مى فرماید:

«یا اَحْمَدُ؛ اِنَّ عَیْبَ اَهْلِ الدُّنْیا کَثیرٌ، فیهِمُ الْجَهْلُ وَ الْحُمْقُ. لاْیَتَواضَعُونَ لِمَنْ یَتَعَلَّمُونَ مِنْهُ وَ هُمْ عِنْدَ اَنْفُسِهِمْ عُقَلاءٌ وَ عِنْدَ الْعارِفینَ حُمَقاءٌ»

اى محمد؛ عیوب اهل دنیا فراوان است، از جمله، آنان جاهل و احمقند (صلاح و فساد خود را تشخیص نمى دهند). در برابر معلم و استاد خویش تواضع ندارند. خود گمان مى کنند در زمره عاقلانند؛ ولى در نظر عارفان، احمق هایى بیش نیستند.

 


نوشته شده در  شنبه 86/11/6ساعت  8:0 صبح  توسط مدیر 
  نظرات دیگران()

اسلام و کفر، ملاک دوستى و دشمنى

از اینکه در برخى از روایات وارد شده که دشمن اهل دنیا باشید، نباید پنداشت که با هر کس که به برخى از ویژگى هاى دنیاپرستان متصف گردیده دشمنى ورزیم،ولو او مسلمان و شیعه باشد: مثلا اگر دیدیم کسى پرخور است، با او دشمن شویم! نباید با مؤمن دشمن بود، حتى اگر گناهکار باشد، بلکه باید عمل ناشایست او را دشمن داشت.

در روایتى وارد شده است که وقتى خدا کسى را دوست بدارد، هرگز با او دشمنى نمى کند و اگر کار ناشایستى از او سرزد، تنها آن کار بد را دشمن مى دارد. در مقابل خداوند با کافر دشمن است و حتى اگر هزاران کار نیک نیز انجام دهد، با خودش دشمن است، ولى کارش را نیک مى شمرد. پس از دیدگاه اسلام قوام شخصیت انسان، به ایمان و کفر است، آن ایمان و کفرى که در دل انسان ریشه دارد. اگر گاهى، در عمل، از مؤمن انحرافى سر مى زند و یا از کافر کار خوبى سرمى زند، موجب تغییر هویت و شخصیت آن دو نمى گردد. گفته خداوند در حدیث معراج که اى پیامبر، اهل دنیا را دشمن بدار، نباید موجب گردد با هر کسى که صفت زشتى از او سرزد دشمن شویم، اگر چنین باشد، شایسته است هر کس در ابتدا با خود دشمنى کند، چون در هر یک از ما برخى از ویژگى هاى اهل دنیا وجود دارد.


نوشته شده در  جمعه 86/11/5ساعت  8:0 صبح  توسط مدیر 
  نظرات دیگران()

مفهوم دنیاخواهى و آخرت طلبى و مراتب آن دو

آنچه در قرآن و روایات، درباره محبت به دنیا و آخرت و مدح و ستایش اهل آخرت و نکوهش اهل دنیا، وارد شده ناظر به مرحله زندگى دنیاست، نه زندگى پس از مرگ؛ یعنى در نگرش قرآن و روایات، اهل دنیا بر کسانى که در این دنیا زندگى مى کنند، و اهل آخرت بر کسانى که به زندگى اخروى راه یافته اند اطلاق نمى گردد. همچنین ستایش محبت به آخرت و نکوهش علاقه به دنیا، بدین معنا نیست که نباید به آنچه در دنیا وجود دارد: از قبیل آب، خاک، زمین و آسمان، محبت داشت؛ چرا که اینها آیات و مظاهر خداوندند. علاوه در دنیا مکانهاى مقدسى؛ از قبیل مساجد و معابد و بارگاه و زیارتگاه هاى اولیاى دین وجود دارد و محبت و علاقه به آنها ستودنى است؛ چنانکه در جهان آخرت جهنم وجود دارد و قابل ستایش نیست.

باید گفت نکوهش اهل دنیا و دوستداران دنیا، نکوهش کسانى است که محور افکار، اندیشه ها، گفتار ونگرشهایشان رااموردنیا تشکیل مى دهد.توجه و تعلق خاطرشان به لذتها ونعمتهاى دنیاستوبه آخرت نمى اندیشند و جهان آخرت براى آنها جاذبه اى ندارد.

البته دوستداران دنیا داراى مراتبند و از جهت میزان علاقه و گرایش به دنیا، متفاوتند. گروهى از آنها دنیا پرستند و عالم و جهان آخرت را انکار مى کنند. هیچ امیدى به نجات این دسته نیست، چرا که آنان جهان آخرت را انکار مى کنند و یا در آن شک دارند و درصدد دست یابى به یقین و ایمان نیستند. خداوند متعال درباره آنان مى فرماید:

«بَلْ کَذَّبُوا بِالسّاعَةِ وَ أَعْتَدْنا لِمَنْ کَذَّبَ بِالسّاعَةِ سَعِیراً»(1)

این کافران (به جاى آنکه به فکر آخرت و محشر باشند) قیامت را تکذیب کردند و ما آتش جهنم را بر کسى که قیامت را تکذیب کرد، مهیا ساخته ایم.

دسته دیگر، به جهان آخرت ایمان دارند، ولى این ایمان در عمل آنها تأثیرى ندارد و در نتیجه عملا با کسانى که منکر آخرتند،تفاوتى ندارند. چنین ایمانى که اثر عملى ندارد، پایدار نخواهد بود و چونان درختى است که به آن آب نمى رسد و در نتیجه مى خشکد:

«ثُمَّ کانَ عاقِبَةَ الَّذینَ اَساؤُا السُّوآى اَنْ کَذَّبُوا بِآیاتِ اللّهِ وَ کانُوا بِها یَسْتَهْزِئُونَ»(2)

 1- فرقان/11.

2- روم/10.

فرجام و سرانجام کار آنان که به اعمال زشت و کردار بد پرداختند، این شد که به حق کافر شدند و آیات خدا را تکذیب کرده، به تمسخر گرفتند.

(وقتى انسان به مقتضاى ایمانش عمل نکند، رفته رفته، ایمانش متزلزل مى گردد و در نهایت با از دست رفتن ایمان، در زمره کافران قرار مى گیرد).

دسته دیگر، کسانى هستند که به آخرت توجه دارند، ولى توجه آنان به دنیا بیشتر است، یا یکسان به دنیا و آخرت توجه دارند و محبت به دنیا و آخرت را در هم مى آمیزند، چنانکه خداوند مى فرماید:

«و آخَرُونَ اِعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلا صالِحاً وَ آخَرَ سَیِّئاً...»(1)

برخى دیگر به گناهان خود اعتراف کردند، عمل صالح و کار ناشایست را در هم مى آمیختند.

در برابر دنیاگریان، دوستداران و اهل آخرت قرار دارند. آیات و روایاتى که در ستایش اهل آخرت وارد شده، ناظر به این گروه است و البته آنها نیز به مراتب و دسته هایى تقسیم مى گردند: در درجه اول و در رأس آنها، کسانى هستند که اصالتى براى دنیا نمى بینند و دنیا براى آنها جاذبه اى ندارد و به جهت فرمان و دستور خدا به زندگى دنیا و تأمین نیازهاى مادى مى پردازند. از آن رو به تماشا و نظاره پدیدهاى دنیا مى پردازند که آیات و نشانه هاى خداوندى و مظهر و تجلیگاه صفات الهى است و در واقع آیینه اى است که در آن، رخ محبوب و صفات و آثار او را به تماشا مى نشینند. شاید گفتن این مطالب به زبان، کار آسانى باشد؛ ولى در عمل دشوار است که انسان به این نگرش و باور دست یابد. به مقامى راه یابد که هیچ توجهى به دنیا نداشته باشد و دنیا را تنها آیینه خداوند و وسیله اى براى دست یابى به سعادت ابدى به شمار آورد. البته جویندگان سعادت ابدى نیز متفاوتند: برخى سعادت را در بهشت و لذایذى مى بینند که شبیه لذت هاى دنیاست، بالاتر از اینها کسانى هستند که تنها به خدا توجه دارند و سعادت را در جوار و قرب خداوند و رضا و خشنودى او مى بینند.

1- توبه/102.
پس آیات و روایاتى که در مقام ستایش اهل آخرت و نکوهش دنیا واهل دنیا وارد شده، ناظر به این دو گروه است. و چنانکه اشاره شد، هر یک ازاین دو گروه داراى مراتب گوناگونى هستند و نیزآیات و روایات،از جهت بیان دامنه صفات و ویژگیهاى دنیاگرایان و آخرت دوستان، متفاوتند: برخى از آنها همه صفات را بیان مى کند وبرخى بعضى را، در برخى صفات برجسته و در برخى صفات غیر برجسته ذکر شده است.

دارا بودن ویژگى هایى که آیات و روایات براى دنیاگرایان ذکر کرده اند، انسان را در زمره دنیا دوستان قرار مى دهد و لازم نیست که فرد دنیاگرا به همه آنها متصف گردد، بلکه، اتصاف به برخى از آن صفات، در زمره دنیا دوستان قرار مى گیرد.

پس اگر در این فراز از حدیث معراج، بیست ویژگى براى دنیا دوستان و دنیاپرستان ذکر گردیده است و ما دیدیم که برخى از آن صفات یا در ما وجود ندارد و یا ضعیف است، نباید تصور کنیم که در جمله دنیادوستان نیستیم، چرا که هم دنیا دوستان و هم ویژگى ها و صفات آنان داراى مراتبند. در مقابل اگر در آیات و روایات ویژگى هاى آخرت دوستان شماره گردید و ما دیدیم که برخى از آنها یا در ما وجود ندارد و یا به نحو بارز و برجسته نیست، نباید تصور کنیم دنیا پرستیم و در جمله اهل آخرت قرار نداریم؛ چرا که آخرت دوستان و نیز ویژگى هاى آنان داراى مراتبند.

در آیات فراوانى از قرآن، دنیا دوستى و دنیا طلبى با شقاوت و کفر برابر قلمداد شده است و فرجام آن عذاب ابدى معرفى گردیده است. در مقابل آخرت خواهى مساوى با سعادت ابدى ذکر گردیده است و پاداش آن نعمتهاى اخروى معرفى شده است و نیز مطرح گردیده که خداوند در این دنیا موانع را از سر راه این دو گروه بر مى دارد تا آنها به حرکت و سیر خود ادامه دهند؛ پس آنان که دنبال شقاوتند در دنیا ابزارها و وسایل کافى در اختیارشان قرار مى گیرد و نیز آنان که طالب سعادت و نیکبختى هستند، عوامل و اهرمهاى کافى، جهت رشد و ترقى و سیر معنوى، در اختیارشان قرار داده مى شود:

 «مَن کانَ یُریدُ الْعاجِلَةَ عَجَّلْنا لَهُ فیها مَانَشآءُ لِمَنْ نُّرِیدُ ثُمَّ جَعَلْنا لَهُ جَهَنَّمَ یَصْلیها مَذْمُوماً مَّدْحُوراً»(1)

هر کس با سعى و تلاش خود، طالب دنیا و متاع زوال پذیر آن است، متاع دنیا را به او مى دهیم (لیکن) به هر که ما بخواهیم، آنچه مشیت ازلى ماست (مى دهیم). سپس در عالم آخرت دوزخ را نصیب او مى کنیم تا با نکوهش و سرزنش به جهنم درآید.

«العاجلة»، از جمله نامهاى دنیاست و به معناى زودگذر و زوال پذیر است و در مقابل آن «الآجلة»، به معناى دیرپاى و باقى و مدت دار است.

قرآن مى فرماید، دسته اى از مردم، زندگى دنیا را که با شتاب مى آید و به سرعت زوال مى پذیرد، دوست دارند و به وراى این زندگى توجهى ندارند. چنان نیست که هر چه این گروه بخواهند خداوند در اختیارشان بگذارد، بلکه بر اساس نظم و تدبیر حاکم بر جهان، برخى از خواسته هاى آنان را پاسخ مى گوید و به هر کس بخشى از نعمتهاى خود را مى دهد. پس نه همه طالبان دنیا به خواسته هاى خود مى رسند و نه هر کس به دنیا دست یابد به همه خواسته هاى خود مى رسد، بلکه به برخى از آنها دست مى یابد؛ آنگاه بعضى از آنان که خداوند به برخى از خواسته هاى دنیوى آنان پاسخ مى دهد، به عذاب ابدى گرفتار مى آیند و سرافکنده و نکوهیده وارد جهنم مى شوند!

این سرنوشت کسانى است که خواستار زندگى زودگذر دنیا مى باشند، که در برابر بهره مند شدن از بخشى از خواسته هاى خود، عذاب ابدى را به جان مى خرند.

در مقابل دنیا دوستان، طالبان آخرت قرار دارند که خداوند در وصف آنها مى فرماید:

«وَ مَنْ اَرادَ الاْخِرَةَ و سَعى لَها سَعْیَها وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَاُوْلئِکَ کانَ سَعْیُهُم مَّشْکُوراً»(2)

و کسانى که خواستار حیات آخرت باشند و براى آن در حد توان بکوشند، به شرط ایمان به خدا سعى آنها مقبول خواهد بود.

 1- اسراء/18.

2- اسراء/19.

کسانى که جویاى حیات اُخروى هستند و باور دارند که پس از دنیا، زندگى و حیاتى جاودانه و ارزشمند وجود دارد، باید براى دست یابى به آن سعادت برین و جاودانه در حد توان تلاش کنند. آن هم تلاشى که در خور چنان خواسته اى باشد و نیز راهى را طى کنند که به آخرت منتهى مى گردد.

سخن در این است که طالب و جویاى سعادت ابدى و حیات جاودانه و بى نهایت، چقدر کوشش و تلاش کند؟ براى روشن شدن سعى و کوشش شایسته و متناسب با آخرت جویى، خوب است به دنیاپرستان بنگریم که براى زندگى محدود و موقت دنیوى، آنهم آمیخته با رنج و ناراحتى ها، چقدر تلاش مى کنند؟ اگر هزار سال نیز عمر کنند، دست از تلاش بر نمى دارند، اگر به جاى بیست و چهار ساعت، چهل و هشت ساعت در روز وقت مى داشتند، همه آن را به تلاش مى گذراندند.

امیرالمؤمنین، صلوات اللّه علیه، با آن همه عبادتهاى از شب تا به صبح، آن همه مناجات و گریه ها، در آخر مى فرماید: «آهِ مِنْ قِلَّةِ الزّادِ و طُولِ الطَّرِیقِ وَ بُعْدِ السَّفَرِ...»(1) آه از کمى توشه و درازى راه و دورى سفر.

البته شرط تلاش براى آخرت این است که آن تلاش برخاسته از ایمان به خدا باشد، که در این صورت خداوند نمى فرماید ما بهشت را به آنها مى دهیم، بلکه مى فرماید: «کانَ سَعْیُهُم مَّشْکُوراً» ما از آنها تشکر مى کنیم و به پاس تلاششان، رحمت وثوابهایى که به اهل آخرت و طالبان رضاى خدا داده مى شود، بدانها ارزانى مى گردد. شکى نیست که پاداش نیکوکاران ومؤمنان باعمل آنان برابر نیستوبیش از عمل آنهاست: در این باره مى فرماید:

«مَنْ جاءَ بِالْحَسَنةِ فَلَهُ عَشْرُ اَمْثالِها...»(2) هر کس کار نیکو کند، به او ده برابر پاداش مى دهند.

در جاى دیگر مى فرماید: «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْها...»(3) هر کس کار نیکو کند، به

1- نهج البلاغة با ترجمه فیض الاسلام، کلام 74، ص 1119

2- انعام/160.

3-نمل/89.

پاداشى بهتر از آن دست مى یابد.و در جاى دیگر مى فرماید: «... وَ اللّهُ یُضاعِفُ لِمَنْ یَشاءُ وَ اللّهُ واسِعٌ عَلیمٌ»(1)

و خداوند در پاداش هر که بخواهد مى افزاید، چرا که رحمت خدا بى نهایت است و بر همه چیز احاطه دارد.

باز خداوند در قرآن مى فرماید: «لَهُمْ ما یَشاءُونَ فیها وَ لَدَیْنا مَزیدٌ»(2)

براى آن بندگان در آنجا هر چه بخواهند مهیاست و باز افزون تر از آن (نعمت هاى بهشتى) نزد ما خواهد بود.

خدا آن قدر به بهشتیان پاداش مى دهد که در وهم نمى گنجد و تصور آن نعمتها و درک لذت آنها، براى ما امکان ندارد. او بیش از درخواست نیکوکاران به آنها مى دهد، چرا که انسان چیزى را مى تواند درخواست کند که قابل تصور باشد و علم بدان تعلق گیرد؛ ولى چیزى که از محدوده علم و آگاهى ما خارج است و براى ما قابل تصور نیست، درخواست نمى کنیم ولى خدا آن نعمت هاى فوق تصور را نیز به بهشتیان مى دهد: «فَلاتَعْلَمُ نَفْس مّا اُخْفِىَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ اَعْیُن جَزائاً بِما کانُوا یَعْمَلُونَ»(3)

هیچ کس نمى داند که پاداش شب زنده داران چه نعمتها و لذتهاى بى شمارى است که باعث روشنى چشمهاست و خداوند آنها را در عالم غیب براى شب زنده داران ذخیره کرده است.

 


نوشته شده در  پنج شنبه 86/11/4ساعت  8:0 صبح  توسط مدیر 
  نظرات دیگران()

نکوهش دنیا و دنیاگرایان

 «یا اَحْمَدُ؛ اَبْغِضِ الدُّنْیا وَ اَهْلَها وَ اَحِبَّ الاْخِرَةَ وَ اَهْلَها. قالَ یا رَبِّ؛ وَ مَنْ اَهْلُ الدُّنْیا وَمَنْ اَهْلُ الاْخِرَةِ؟ قالَ اَهْلُ الدُّنْیا مَنْ کَثُرَ اَکْلُهُ وَ ضِحْکُهُ وَ نَوْمُهُ وَ غَضَبُهُ. قَلیلُ الرِّضا، لایَعْتَذِرُ اِلى مَنْ اَساءَ اِلَیْهِ وَ لایَقْبَلُ عُذْرَ مَنْ اِعْتَذَرَ اِلَیْهِ. کَسْلانٌ عِنْدَ الطّاعَةِ وَ شُجاعٌ عِنْدَ الْمَعْصِیَةِ. اَمَلُهُ بَعیدٌ وَ اَجَلُهُ قَریبٌ، لایُحاسِبُ نَفْسَهُ. قَلیلُ الْمَنْفَعَةِ، کَثیرُ الْکَلامِ، قَلیلُ الْخَوْفِ، کَثیرُ الْفَرَحِ عِنْدَ الطّعامِ وَ اِنَّ اَهْلَ الدُّنیا لایَشْکُرُونَ عِنْدَ الرَّخاءِ وَ لایَصْبِرُونَ عِنْدَ الْبَلاءِ. کَثیرُ النّاسِ عِنْدَهُمْ قَلیلٌ، یَحْمِدُونَ اَنْفُسَهُمْ بِما لایَفْعَلُونَ وَ یَدَّعُونَ بِما لَیْسَ لَهُمْ و یَتَکَلَّمُونَ بِما یَتَمَنَّوْنَ وَ یَذْکُرُونَ مَساوِىَ النّاسِ وَ یُخْفُونَ حَسَناتِهِمْ.

فَقالَ یا رَبِّ: کُلُّ هذَا الْعَیْبِ فى اَهْلِ الدُّنْیا؟ قالَ: یا اَحْمَدُ؛ اِنَّ عَیْبَ اَهْلِ الدُّنْیا کَثیرٌ فیهِمُ الْجَهْلُ وَ الْحُمْقُ. لایَتَواضَعُونَ لِمَنْ یَتَعَلَّمُونَ مِنْهُ وَ هُمْ عِنْدَ اَنْفُسِهِمْ عُقَلاءٌ وَ عِنْدَ الْعارِفینَ حُمَقاءٌ»

 در ادامه حدیث معراج خداوند مى فرماید:

«یا اَحْمَدُ؛ اَبْغِضِ الدُّنْیا وَ اَهْلَها وَ اَحِبَّ الاْخِرَةَ وَ اَهْلَها»

اى محمد؛ دنیا و اهل آن را دشمن بدار و آخرت و اهل آخرت را دوست بدار.


نوشته شده در  چهارشنبه 86/11/3ساعت  8:0 صبح  توسط مدیر 
  نظرات دیگران()

   1   2   3      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
شرح حدیث معراج
خودشناسی برای خودسازی
[عناوین آرشیوشده]
 
 – جنبش وبلاگی حامیان جبهه پایداری