سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یاد خدا و تکلم با او بهترین لذّت اولیاى خدا

 به هر ترتیب گروهى از بهشتیان به طعام و شراب بهشتى که خداوند براى بندگان خاص خود مهیا ساخته، توجّه و اعتنایى ندارند:

«اِذا تَلَذَّذَ اَهْلُ الْجَنَّةِ بِالطَّعامِ وَ الشَّرابِ تَلَذَّذُوا اُولئِکَ بِذِکْرى وَ کَلامى وَ حَدیثى» لذت این دسته از اهل بهشت به طعام و شراب بهشتى نیست، بلکه به یاد خداوند و گفتگوى با اوست. 1-الانسان/21. 2- المطففین/25. آنها در ذکر خدا و سخن گفتن با او چه یافته اند که باعث گردیده، به دیگر لذایذ اعتنایى نداشته باشند؟ براى توضیح مطلب و تقریب به ذهن، مثالى ذکر مى کنیم: اگر انسان سرسفره اى بنشیند که انواع و اقسام غذاهاى لذیذ و خوش طعم در آن چیده اند، به گونه اى که هر کدام لذت بخش تر از دیگرى است، مثلا یک نوع از این غذاها 10 درجه لذت دارد، دوّمى 20 درجه، سوّمى 30 درجه و...، آیا شخص عاقل با وجود غذایى که 100 درجه لذّت دارد، بدون هیچ دلیل و مرجّحى، غذاى کم لذت را تناول مى کند؟! حال اگر چیزى باشد که لذّتش از خوردن و آشامیدن بیشتر است و نیاز مبرمى نیز به خوردن و آشامیدن ندارد، بالطبع آن را انتخاب خواهد کرد. بنابراین عقلایى نیست که انسان سر سفره از آنچه لذّت بیشترى دارد صرف نظر کرده و به غذاى بى ارزش ترى قناعت کند. قطعاً اولیاى خدا از لذت خوردنى ها و آشامیدنى هاى بهشتى بى خبر نیستند و صرف نظر کردن آنها علّتى ندارد، جز اینکه لذتى که از یاد و سخن گفتن با خدا مى برند، به مراتب بیش از طعام و شراب بهشتى است. براى توضیح و بیان فزونى لذت یاد و سخن گفتن با خدا، باید گفت: وقتى شکم انسان سیر است، اگر غذاى بسیار لذیذى نیز تناول کند، نه تنها لذت نمى برد، بلکه ممکن است حالت تهوّع نیز به او دست دهد. انسان وقتى از غذا لذت مى برد که بدنش بدان احتیاج دارد و گرسنگى نشانه احتیاج بدن است و نیز زمانى که تشنه است از نوشیدن آب خنک لذت مى برد. اکنون مى توان این سؤال را مطرح کرد که انسان به چه چیز بیشتر نیازمند است؟ طبیعى است بدن ما نیاز به آب و غذا دارد و این یک نیاز مادّى و حیوانى است، بلکه از آنجا که گیاهان نیز به غذا احتیاج دارند، مى توان گفت نیاز به غذا یک نیاز نباتى است. اما انسانیت انسان به شکم نیست که وقتى خالى شود و مواد غذایى اش تحلیل رود، نیاز انسانى پیدا کند، بلکه همانطور که گفته شد نیاز به غذا، نیاز جسمانى و حیوانى است و هرچه نیاز بیشتر باشد در صورت تأمین، لذّت بیشترى حاصل مى شود. باید گفت: هیچ نیازى براى انسان برتر از نیاز به خداوند نیست، چرا که همه نیازها به وسیله یکى از نعمت هاى خدا تأمین مى شود و این در حالى است که همه عالم هستى با یک اراده او تحقق مى یابد: «اِنَّما اَمْرُهُ اِذا اَرادَ شَیْئاً اَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ»( یس/82.) فرمان نافذ خدا چنان است که چون آفرینش چیزى را اراده کند، به محض اینکه بگوید: موجود باش، بى درنگ موجود مى شود. وجود همه عوالم هستى، ظهور اراده خداست و اگر لحظه اى اراده او قطع گردد، همه عوالم نابود خواهند شد. ما به مظاهر اراده الهى، از خورشید و آسمان گرفته، تا زمین و آب و سایر چیزهایى که از آنها پدید مى آید، نیازمندیم و مجموعه اینها به اذن و اراده الهى موجودند. وقتى نیاز ما با یک لقمه نان که در نظام آفرینش سرسوزنى هم به حساب نمى آید برطرف مى شود و از آن لذّت مى بریم، پس احتیاج ما به کسى که تمام عوالم هستى به یک اراده او موجود مى گردد تا چه حد خواهد بود؟! ما اگر به هوا نیاز داریم در واقع به خدا احتیاج داریم که آن را براى ما بیافریند و در اختیارمان قرار دهد؛ اگر احتیاج به غذا داریم، در واقع به خدا احتیاج داریم و نیز در سایر نیازمندیها، که بشر هرگز از آنها خالى نیست و نمى توان آنها را شماره کرد و حدّى برایشان معیّن ساخت. اگر انسان بتواند به کمک ابزارهاى دقیق علمى و با کامپیوترهاى پیشرفته، مقدار نیاز خود را محاسبه کند، رقم عجیبى بدست مى آورد و تازه همه اینها وابسته و نیازمند به یک اراده الهى است؛ یعنى به یک فعل خداوند که آن خود جلوه محدودى از ذات بى نهایت خداست. بنابراین هر اندازه ما فکر کنیم و به مغز خود فشار آورده و عقلمان را به کار اندازیم و از تمامى ابزارها و وسایل پیشرفته و مدرن دنیا بهره بگیریم، قادر نخواهیم بود میزان نیازمان به خداوند را حساب کنیم. اگر ما اصل نیاز و راه تأمین آن را درک کنیم، پى خواهیم برد که چقدر مى توان از ارتباط با خداوند لذّت برد. عالى ترین لذتهاى دنیوى، نمود ضعیفى است از موجود بى نهایتى که ما سراپا به او نیازمندیم. اگر نیازهایمان را مى شناختیم و مى دانستیم که تنها او این نیازها را برآورده مى کند، آن چنان لذّتى از رفع نیازها مى بردیم که سایر لذّتها نزد ما ارزش نمى یافت. اهل بهشت این دو چیز را خوب فهمیدند: اینکه نیازهایشان چیست و تنها خدا نیازشان را برطرف مى کند. اهمیّت این جمله که خدا مى فرماید: «اَنْظُرُ اِلَیْهِمْ کُلَّ یَوْم سَبعینَ مَرَّةً» از آنجا روشن مى شود که وقتى قرآن مى خواهد سخت ترین و بدترین عذابهایى را که متوجه بندگان پست، منافق، لجوج و کسانى که بالاترین جنایتها را مرتکب مى شوند و زیربار حق نمى روند و به ساحت مقدس الهى توهین مى کنند، بیان کند مى فرماید:

«وَ لایُکَلِّمُهُمُ اللّهُ وَلایَنْظُرُ اِلَیْهِمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ»(آل عمران/77.) اینها به قدرى از رحمت خداوند دورند که خدا با آنان سخن نمى گوید و به آنها نظرى نمى افکند. از اینجا باید فهمید که سخن نگفتن خداوند و نگاه نکردن او به بندگان چه عقوبت بزرگى است و برعکس نگاه کردن و سخن گفتن او چه رحمت بزرگى است. البته درک این معنا امرى است مهم و قابل توجه. اتفاقاً این مطلب را بچه ها خوب درک مى کنند: وقتى یکى از دو بچه اى که با هم دوستند و به یکدیگر انس دارند، دیگرى را اذیّت کند، او اگر بخواهد دوستش را تنبیه و مؤاخذه کند، بالاترین کار این است که با او قهر مى کند. وقتى با او روبرو مى شود به او نگاه نمى کند و سربرمى گرداند، اگر حرف بزند جوابش را نمى دهد. این براى بچه هایى که با هم انس دارند بدترین عقوبت هاست و هر قدر انس بیشتر باشد، این عذاب دردناکتر خواهد بود. متأسفانه وقتى انسان بزرگتر مى شود، به جاى اینکه ادراکات لطیفش رشد کند، ادراکات حیوانى اش رشد مى کند. آن بچه با فطرت خود دریافته که نگاه مهربان دوستش از همه لذّت هاى دیگر با ارزشتر است و ما چون تنها به شکم و زندگى حیوانى توجه داریم، این نحو نیازها را درک نمى کنیم و غافلیم از اینکه چه لذّتهایى براى ما مفید است و خود را در حدّ حیوانات تنزّل داده ایم. لذّت ما به خوردن و آشامیدن و غرایز جنسى محدود گردیده است و از اینکه لذّت هاى انسانى چقدر با ارزشتر و لذّت بخش تر و لطیفتر است و اگر اندکى از آن نصیب انسان شود از لذّتهاى مادى و حیوانى صرف نظر مى کند، غفلت داریم. متأسفانه لذّتهاى مادى ما را به خود مشغول ساخته و از درک لذّتهاى معنوى و انسانى باز مى دارد و نمى گذارد انسان پى ببرد که سر تا پا نیاز به خداست و رابطه با خدا، بزرگترین لذّت براى انسان است و نیز باعث مى گردد که او همواره به زندگى حیوانى توجه کند و از زندگى روحى و معنوى و در عین حال از ترقّى و تکامل محروم مى گردد. مایه تأسف است که هرچه از زمان سپرى مى شود به جاى اینکه اوج بگیریم و به ملکوت نزدیک شویم و از فرشتگان فراتر رویم و به مقام اولیاى خدا دست یابیم، بیشتر در امور مادى فرو مى رویم، مثل حیوانى که در گل فرو مى رود. اگر ما بخواهیم از این حالت پست نجات پیدا کرده و از این ذلّت رهایى یابیم، باید تلاش کنیم، توجه و دلبستگى مان به دنیا و مادیات کم شود. بدیهى است، انسان به هرچه بیشتر توجه کند و بدان اُنس گیرد،از آن لذت بیشترى مى برد. کسانى که شب و روز سعى مى کنند که غذاى لذیذترى پیدا کنند، وقتى مى شنوند در فلان جا غذاى لذیذى وجود دارد، بى درنگ به دنبال آن رفته و خود را به آن مى رسانند. هر روز توجه آنها به خوردنى ها و نوشیدنى ها بیشتر مى شود و لذّتهایشان بیشتر به اینها منحصر مى گردد و ماوراى آن را درک نمى کنند. اگر انسان بخواهد خود را از این حالت نجات دهد، باید از لذایذ مادى صرف نظر کند، تا انس به مادیات کمتر شود، آنگاه توجه او به ماوراى ماده و لذایذ معنوى جلب مى گردد. چنانکه گفته شد، گروهى از اهل بهشت، در آخرت نیز به طعام و شراب بهشتى توجه ندارند؛ لذّت آنها در یاد خدا و شنیدن سخن اوست. لذّتشان در مشاهده آثار رحمت الهى است و اینکه خداوند به آنها عنایت دارد و با آنها سخن مى گوید و از احوالشان جویا مى شود. کسانى که در آخرت به طعام و شراب بهشتى و لذایذ دیگر توجهى ندارند، در دنیا نیز بدان ها توجه نداشته اند وگرنه چنانکه در دنیا به خوردنى ها و نوشیدنى ها علاقه مى داشتند، در آخرت نیز به خوردنى ها و نوشیدنى هاى بهشتى علاقه مند مى بودند، چرا که خواسته انسان در آخرت به مثابه خواسته دنیوى اوست. لذّتهایى که در آخرت به افراد مى دهند، هم سنخ حالات و درخواستهاى دنیوى آنهاست. خداوند در قرآن مى فرماید: «کُلَّما رُزِقُوا مِنْها مِنْ ثَمَرَة رِّزْقاً قالُوا هذَا الَّذى رُزِقْنا مِنْ قَبْلُ وَ اُتُوا بِهِ مُتَشابِهاً...»(بقره/25.)

و چون آنها (مؤمنین) را از میوه هاى بهشتى روزى دهند، گویند این مانند میوه هایى است که پیش از این، در دنیا، به ما مى دادند و هر میوه و خوردنى که براى آنان بیاورند به یکدیگر شبیه اند. پس نعمت هایى که در آخرت به انسان مى دهند، هم سنخ نعمت هایى است که در دنیا به آن علاقه داشته است، چون اگر نعمتى به او بدهند که مزه آن را درک نکرده باشد، قدرش را نمى داند و این برایش نعمت نیست (نعمت براى هر کس، همان چیزى است که بدو علاقه دارد).

«وَ فِیها ما تَشْتَهِیهِ الاَْنْفُسُ...»(زخرف/71. ) در بهشت هر چه نفوس بدان میل و اشتها دارند مهیاست. کسانى همچون انبیا که در آخرت لذّتشان در سخن گفتن با خداست، در دنیا دل به نعمت هاى حلال نمى بستند؛ چرا که به دنبال لذّت بزرگترى بودند و طعام و غذاى روحشان از توجهات الهى تأمین مى گشت. گرچه در دنیا در حدى نبودند که خدا با آنها سخن گوید و تنها انبیا چنین صلاحیتى داشته اند: «وَ کَلَّمَ اللّهُ مُوسى تَکْلِیماً ...»(نساء/164. ) و خدا با موسى به طور آشکار و روشن سخن گفت. مؤمنینى که دوست داشتند با خدا سخن گویند و به این کار عشق مى ورزیدند و از سخن گفتن با مردم و سخنان بیهوده گریزان بودند، گرچه در دنیا چنین لیاقتى نداشتند؛ ولى در آخرت به آرزوى خود خواهند رسید. برخى وقتى وارد مجلس مى شوند، منتظرند حرفى به میان آید و مشغول سخن گفتن شوند و نیز هستند کسانى که وقتى فرصت فرا مى رسد و مانعى براى خود نمى بینند، بى دغدغه به شکم چرانى مى پردازند و از شیرینى ها و غذاهاى لذیذ لذّت مى برند؛ ولى در مقابل هستند کسانى که وقتى در محل خلوتى قرار مى گیرند، نفس راحتى مى کشند و مشغول مناجات با خدا مى شوند. آن گاه که در اجتماع بودند، اشتغال به وظایف اجتماعى مانع توجه کامل به خدا مى گشت و اکنون فرصتى فراهم گشته که با محبوب خود مناجات کنند. از اینجاست که وقتى پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) سؤال مى کند: «ما عَلامَةُ اُولئِکَ؟» علامت و نشانه آنها چیست؟ خداوند در جواب مى فرماید: «قَدْ سَجَنُوا اَلْسِنَتَهُمْ مِنْ فُضُولِ الْکَلامِ وَبُطُونَهُمْ مِنْ فُضُولِ الطَّعامِ» زبانشان را از سخنان بیهوده و شکمشان را از غذاى زیادى باز داشتند. آنها اگر سخن مى گویند براى این است که خدا پسندانه است و اگر غذا تناول مى کنند، به جهت خوشمزه بودنش نیست، بلکه از آن جهت است که مرضىّ خداست و با آن توان مى یابند به اطاعت و عبادت خدا بپردازند.

 * * *

1- نساء/164.


نوشته شده در  شنبه 86/8/26ساعت  8:0 عصر  توسط مدیر 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
شرح حدیث معراج
خودشناسی برای خودسازی
[عناوین آرشیوشده]
 
 – جنبش وبلاگی حامیان جبهه پایداری