سفارش تبلیغ
صبا ویژن

راه تحصیل زهد و پرهیزگارى

«یا اَحْمَدُ اِنْ أَحْبَبْتَ اَنْ تَکُونَ اَوْرَعَ النّاسِ فَازْهَدْ فِى الدُّنْیا وأرْغَبْ فِى الاْخِرَةِ...»

در جمله مزبور حضرت بارى تعالى به حبیب خود مى فرماید:

اگر دوست دارى از پارساترین مردم باشى به دنیا بى رغبت باش و به آخرت تمایل داشته باش.

 


1ـ بقره/165.


صفحه 60

زهد به معناى بى رغبتى است و یک حالت قلبى است نه عملى، چنانکه در قرآن کریم، درباره حضرت یوسف، آمده است:

«وَ شَرَوْهُ بِثَمَن بَخْس دَراهِمَ مَعْدُودَة و کانُوا فِیهِ مِنَ الزَّاهِدِینَ»(1)

او را به بهایى اندک و به درهمى ناچیز فروختند و از خود زهد و بى رغبتى نسبت به او نشان دادند.

زهد آن نیست که انسان از نعمت هاى دنیا بهره نبرد، تهیدست باشد و به کسب مال نپردازد، بلکه زهد به معناى ترک میل و رغبتى است که به نوعى انسان را وابسته به دنیا مى کند، به گونه اى که جهان آخرت به فراموشى سپرده شود. لذا خداى متعال به پیامبرش مى فرماید: از رغبت و تمایل به دنیا پرهیز نموده بیشتر به آخرت توجه کن. ممکن است کسى ثروت زیادى داشته باشد، ولى آن ثروت را در راه خدا مصرف کند. حضرت سلیمان با اینکه بزرگ ترین حکومت ها و سلطنت ها را داشت، زاهدترین مردم بود و از همه ثروتى که در اختیارش بود، به نان جوى قناعت مى کرد و قدرت و ثروتش را در مسیر احقاق حقوق دیگران و ترویج دین خدا و برافراشتن پرچم توحید در گستره گیتى، به کار مى گرفت.

آنگاه پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) از خداوند سؤال مى کند: خداوندا؛ چه راهى را بپیمایم تا به زهد دست یابم؟ خداى سبحان در جواب مى فرماید:

«خُذْ مِنَ الدُّنْیا خِفّاً مِنَ الطَّعامِ وَالشَّرابِ واللِّباسِ وَلا تَدَّخِرْ لِغَد»

اگر مى خواهى وابسته به دنیا نباشى، باید از «خوردنى ها»، «نوشیدنى ها» و «پوشیدنى ها» کم و به مقدار نیاز استفاده کنى و براى روز مبادا نگه ندارى.

اینها همه جنبه قلبى و ادراکى دارد، یعنى اگر زهد مطلوب است، معنایش این نیست که انسان به نعمت هاى خداوند پشت پا بزند و بکلّى از آنها اعراض نماید؛


1ـ یوسف/20.


صفحه 61

بلکه مقصود این است که به آنها دل نبندد و همچنین اینکه مى فرماید: براى فردا ذخیره نکن، منظور این نیست که به طور کلّى ذخیره کردن مذموم است، بلکه از ذخیره اى که از عدم توکّل ناشى مى شود و مثلا به احتکار مى انجامد نکوهش شده، چرا که احتکار با زهد سازگارى ندارد. انسان زاهد، از نعمت ها به قدر ضرورت استفاده مى کند و در آینده نیز متّکى به خداوند است و راضى به رضاى اوست. آرى اگر ذخیره نمودن برخى از اجناس و کالاها اعم از مواد غذایى و غیره، براساس انگیزه صحیحى باشد، با زهد منافات نداشته و به نظر عقل و شرع پذیرفته است، پس در این امر ملاک نیت و انگیزه انسان است.

نقل مى کنند که حضرت سلمان(رضی الله عنه) از پیش قُوت یکسال خود را تهیّه مى نمود، بدان انگیزه که هر روز در پى تهیّه مقدارى غذا نباشد و وقتش صرف آن نشود، براى مثال آرد به اندازه نیاز یکسال را تهیّه مى نمود و در خانه مى گذاشت تا هر روز به قدر ضرورت استفاده کند. این ذخیره سازى به جهت احتکار نبود، شأن آن بزرگوار بالاتر از این بود، بلکه او براى اینکه وقتش هدر نرود و به کارهاى اصلى خود بپردازد غذاى لازم براى یکسال را تهیّه مى کرد، آن هم غذایى که عبارت بود از روزانه یک لقمه نان جوى خشک!

این عمل از هر گونه عیب و نقصى برى است، زیرا به جهت ترس از حوادث و پیشامدهاى احتمالى آینده نیست و اگر چنین باشد نوعى سوء ظنّ به خدا است و با توکّل و بندگى و نیز با زهد و پارسایى سازش ندارد.

خدایى که امروز براى ما روزى فراهم ساخته است، فردا نیز مى تواند روزى ما را فراهم کند. آن زمان که هنوز به دنیا نیامده بودیم، غذاى ما را در پستان مادر قرار داد، پس چطور از فراهم ساختن غذاى فرداى ما عاجز است.

برخى از علما و صلحا آذوقه براى فرداى خود ذخیره نمى کردند و وقتى به اندازه نیاز غذا تناول مى کردند، بقیه را بین همسایگان فقیر خود تقسیم مى کردند و


صفحه 62

این خود تمرینى بود تا مبتلا به سوء ظن به خدا نگردند. کسانى که به مراتب والاى انسانى و به مقامى مثل مقام سلمان، دست یافته اند، به این تمرین ها نیاز ندارند؛ ولى ما باید سعى کنیم با وسوسه شیطان به خدا گمان بد نبریم، سعى کنیم آذوقه اى در خانه خود ذخیره نسازیم و لااقل مقدارى از آن را به نیازمندان انفاق کنیم.

«لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتّى تُنْفِقُوا مِمّا تُحِبُّونَ...»(1)

هرگز به نیکى نرسید، مگر از آنچه دوست دارید انفاق کنید.

کسى که چیزهاى دوست داشتنى و مورد علاقه اش را نگه مى دارد و چیزهاى بى ارزش را هدیه مى کند، هنرى نکرده و به مقام نیکوکاران نایل نمى گردد، نیکوکار کسى است که از آنچه دوست مى دارد انفاق کند. اولیاى خدا اگر چیزى مى خریدند و یا کسى به آنها هدیه مى کرد و از آن خوششان مى آمد، آن را انفاق مى کردند، تا تعلق خاطر و دلبستگى به دنیا پیدا نکنند. اگر ما نمى توانیم به کلّى تعلق به دنیا و لذّت هاى آن را از دلمان خارج سازیم، لااقل سعى کنیم تعلقات را کم کنیم و تا آنجا که امکان دارد کمتر از لذّت ها استفاده کنیم. البتّه نه به آن معنا که از حدّ اعتدال خارج شویم و از ضرورت هاى زندگى نیز دست بشوییم.

یکى دیگر از توصیه هاى خداوند به پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) این است که فرمود:

«دُمْ عَلى ذِکْرى» یعنى پیوسته به یاد من باش.

آن حضرت سؤال کرد: چه کنم که همیشه به یاد تو باشم؟

خداوند در جواب فرمود: «بِالْخَلْوَةِ عَنِ النّاسِ» از مردمى که تو را از یاد خدا باز مى دارند اعراض کن.

بالطبع وقتى انسان صدایى را مى شنود و یا منظره اى را مى بیند توجه اش به آن جلب مى شود، لذا اگر دیدنى ها و شنیدنى هایى ما را متوجّه دنیا ساخته و از آخرت و خداوند غافل مى کند، باید بکوشیم از آنها دورى جوییم چه آنکه آنها نتیجه اى جز


1ـ آل عمران/92.


صفحه 63

غفلت از یاد خدا در پى ندارد. بنابر این باید سعى کرد از مردمى که اهل دنیا هستند و تمام ذکر و فکرشان دنیا و تعریف از لذایذ آن است، دورى جست. انسان باید با کسانى معاشرت کند که رفتار و گفتارشان، انسان را به یاد خدا مى اندازد. در حدیثى وارد شده که حواریون از عیسى بن مریم سؤال کردند: با چه کسى معاشرت کنیم؟ عیسى فرمود:

«مَنْ یُذَکِّرُکُمُ اللّهَ رُویَتُهُ وَ یَزیدُ فى عِلْمِکُمْ مَنْطِقُهُ وَ یُرَغِّبُکُمْ فِى الاْخِرَةِ عَمَلُهُ»(1)

با کسى معاشرت کنید که دیدارش شما را به یاد خدا مى اندازد و گفتارش بر علمتان مى افزاید و عملش شما را به آخرت تشویق مى کند.

مسلّماً هر چند انسان با این افراد معاشرت کند، براى او سودمندتر است و تعبیر «بالخلوة عَنِ النّاس» به معناى دورى گزیدن از مردمى است که معاشرت با آنها موجب غفلت از یاد خدا مى شود.

خداى متعال در ادامه پاسخ به حبیب خود مى فرماید:

«وَ بُغْضِکَ الْحُلْوَ وَالْحامِضَ وَفَراغِ بَطْنِکَ و بَیْتِکَ مِنَ الدُّنْیا»

چشم از ترش و شیرین هاى دنیا فروبند، و این قدر به این خوراکى هاى دنیاى فانى وابسته مباش، هم شکمت را از دنیا خالى بدار و هم خانه ات را.

آنگاه مى فرماید:

«یا اَحْمَد: اِحْذَرْ اَنْ تَکُونَ مِثْلَ الصَّبىّ اِذا نَظَر اِلَى الاَْخْضَرِ وَالاَْصْفَرِ اَحَبَّهُ وَاِذا اُعْطِىَ شَیْئاً مِنَ الْحُلْوِ وَالْحامِضِ اِغْتَرَّ بِهِ»

مانند کودکان و خردسالان مباش که چون چشمشان به سبز و زردى بیفتد (مظاهر دنیوى) و یا چیزى به آنها بخشیده شود، فریفته مى شوند.

افرادى که هنگام عبور از خیابان ها، چیزهاى زرق و برق دار آنها را به خود جلب مى کند، از علایق کودکانه برخوردارند. پس خود را دریاب تا مبادا اینها دل تو را


1ـ بحارالانوار، ج 1، ص 203.


صفحه 64

بربایند و به خود متوجّه سازند.

انسان نباید به زرق و برق فریبنده دنیا دل خوش کند. خوشحال باشد که در خانه اش غذایى مصرف مى شود که دیگران ندارند، لوازمى در خانه اش موجود است که کم یاب و گران قیمت است و فرش هاى قیمتى در خانه اش گسترده شده است این افکار بچه گانه است و با خدادوستى سازگار نیست.

یاد و توجه به خدا مقتضى است که شکم را از خوراکى هاى لذیذ و خانه را از دنیا خالى کنیم. داستان حضرت پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) براى ما مى تواند بهترین سرمشق باشد: بر حسب نقل معروف وقتى پیامبر پرده رنگارنگى را بر سردر حجره فاطمه آویزان دیدند، ناراحت شدند و بدون سخن گفتن گذشتند، حضرت زهرا(علیها السلام) که از نارضایى پدر آگاه شدند فوراً پرده را باز کردند و در راه خدا انفاق نمودند.

 

* * *


نوشته شده در  یکشنبه 86/4/10ساعت  8:0 صبح  توسط مدیر 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
شرح حدیث معراج
خودشناسی برای خودسازی
[عناوین آرشیوشده]
 
 – جنبش وبلاگی حامیان جبهه پایداری