سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تفاوت بارز اهل آخرت با دنیاپرستان

«قَدْ صارَتِ الدُّنیا وَ الاخِرَةُ عِنْدَهُمْ واحِدَةً»

نوزدهمین ویژگى: دنیا و آخرت در نظر آنان یکسان است.

این ویژگى به مانند سایر ویژگى ها داراى مراتب است و چنان نیست که همه دوستداران آخرت در دارا بودن این ویژگى یکسان باشند. دنیاپرستان به آخرت اعتقاد ندارند و تنها به دنیا مى اندیشند؛ خداوند از قول آنان مى فرماید:

«وَ قالوُا ماهِىَ اِلاّ حَیَاتُنَا الدُّنْیَا نَمُوتُ وَ نَحْیا وَ مَا یُهْلِکُنَا اِلاّ الدَّهْرُ»(جاثیه/23.)

کافران گفتند: چیزى جز همین زندگى دنیا در کار نیست، گروهى از ما مى میرند و گروهى متولد مى شوند و جز روزگار کسى ما را هلاک نمى کند.

در برابر این دسته از دنیا پرستان، گروهى از دوستداران آخرت به حق بودن مرگ و معاد و آخرت گواهى مى دهند، امّا رفتار و کردارشان بر خلاف چیزى است که بر زبان مى رانند و به درستى باور به آخرت را منعکس نمى کنند. افزون بر آن، بسیارى از کارهایى که براى آخرت انجام مى دهند رنگ دنیا دارد: به عنوان مثال ما نماز شب مى خوانیم تا دعاهایمان مستجاب شود و یا بر رزق و روزیمان افزوده گردد و یا اینکه نزد مردم محبوبیت بیشترى پیدا کنیم، چرا که در اوصاف شب زنده داران و برپاى داران نماز شب آمده است که صورتشان نورانى مى شود، در دل مردم جاى مى گیرند و حوائجشان برآورده مى شود. در واقع ما عبادت خدا را وسیله اى قرار داده ایم براى رسیدن به خواسته هایمان، یعنى عبادت خدا را براى وصول به دنیا استخدام مى کنیم و همچنین شب قدر را زنده مى داریم، براى اینکه حاجتها و خواسته هاى ما برآورده شود. احیا و عبادت در شب قدر را، با آن همه ارزش و عظمتش، براى صاحب خانه شدن و زندگى خوب و مرفه استخدام مى کنیم! شب قدر به اندازه یک خانه براى ما ارزش ندارد؛ این نشانه این است که ما امور اخروى را براى دنیایمان مى خواهیم. به تعبیر دیگر، بر این باوریم که اصالت با دنیاست و دنیا نقد است و نباید از دست داد. اما اولیاى خدا آخرت را نیز نقد مى دانند.

کسى که صبح به دنبال کار مى رود، تا از حاصل دسترنج خود غذا تهیه کند، نمى گوید فعلا نقد را از دست نمى دهم، راحتى و آسایش را بر مى گزینم و به دنبال زحمت و رنج نمى روم، بلکه انسانهاى عاقل در زندگى کار مى کنند براى اینکه به نتیجه آن دست یابند، چه آن نتیجه زود به دست آید و چه دیر؛ مهمّ دست یابى به آن نتیجه است. انسان به دانشگاه مى رود تا بعد از چند سال مدرکى بگیرد، تازه آن مدرک وسیله اى است براى استخدام و کسب درآمد. شکى نیست که از نظر عقلا پسندیده است که انسان چند سال زحمت بکشد تا به نتیجه آن زحمات دست یابد. پس نابخردانه نیست که انسان در دنیا کار کند و اثرش را در آخرت ببیند، بلکه این کار عاقلانه و بر طبق حکم عقل سلیم است.

باور اولیا و دوستان خدا به آخرت، بیش از باور ما به نتایج کارهاى دنیوى است، زیرا به نتایج کارهاى دنیا نمى توان زیاد مطمئن بود، مثلا وقتى نهال مى کاریم و کشاورزى مى کنیم مطمئن نیستیم که به محصول دست مى یابیم، چون ممکن است زراعت ما آفت ببیند و به موقع بار ندهد؛ با این وجود با همان ظنّ قوى که به نتیجه و دست یابى به محصول داریم تلاش مى کنیم. اگر همین اندازه به آخرت اطمینان مى داشتیم و اینکه اثر کارهاى ما باقى خواهد ماند، هیچ گاه حاضر نبودیم چیزى را که نتیجه اش بى نهایت است با چیزى که نتیجه اش مقطعى و محدود است مبادله کنیم. نتیجه و لذت بسیارى از کارهاى دنیایى بیش از یک ساعت به طول نمى انجامد و برخى براى رسیدن به همین لذت زودگذر مدّتها تلاش مى کنند، امّا یک دهم این تلاش را براى رسیدن به لذت هاى ابدى به کار نمى گیرند، دلیلش این است که آخرت را باور ندارند و ایمانشان ضعیف است، گرچه در ظاهر به گونه دیگر وانمود مى کنند.

در مقابل دنیاگرایان، دنیا و آخرت نزد آخرت دوستان یکسان است، همان طور که دنیا را دست یافتنى مى دانند، آخرت را نیز دست یافتنى مى دانند. حسابى که براى دنیا باز مى کنند براى آخرت نیز باز مى کنند، امور دنیا و آخرت را مقایسه کرده، لذت ابدى را بر مى گزینند، چون آن لذت نیز براى آنان نقد است. این برداشتى بود از جمله «قَدْ صارَتِ الدُّنْیا وَ الآخِرَةُ عِنْدَهُمْ واحِدَةً» ولى این حقیقت مرتبه بالاترى نیز دارد و آن اینکه برخى به مقامى مى رسند که تنها به عالم آخرت مى نگرند و دنیا در نظرشان فانى و زودگذر است.

امام صادق(علیه السلام) فرمود: «روزى رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) نماز صبح را با مردم بر پاى داشت ، سپس در مسجد نگاهش به جوانى [زید بن حارثه] افتاد که چرت مى زد و سرش پایین مى افتاد، رنگش زرد بود و تنش لاغر و چشمانش به گودى رفته بود.

«فَقالَ لَهُ رَسُولُ اللّهِ(صلى الله علیه وآله وسلم) کَیْفَ اَصْبَحْتَ یا فُلانُ؟ قالَ: اَصْبَحْتُ یا رَسُولَ اللّهِ مُوقِناً»

رسول خدا به او فرمود: حالت چگونه است؟ عرض کرد: یا رسول اللّه؛ من به یقین دست یافته ام.

«فَعَجِبَ رَسُولُ اللّهِ مِنْ قَولِهِ وَ قالَ: اِنَّ لِکُلِّ یَقین حَقیقَةً فَما حَقیقَةُ یَقینِکَ»؟

رسول خدا از گفته او در شگفت شد [خوشش آمد] و فرمود: همانا هر یقینى را حقیقتى است، حقیقت یقین تو چیست؟

«فَقالَ: اِنَّ یَقینى یا رَسُولَ اللّهِ هُوَ الَّذى اَحْزَنَنى وَ اَسْهَرَ لَیْلى وَ اَظْمَأَ هَواجِرى فَعَزَفَتْ نَفْسى عَنِ الدُّنْیا وَ ما فیها حَتّى کَأَنى اَنْظُرُ اِلى عَرْشِ رَبّى وَ قَدْ نُصِبَ لِلْحِسابِ وَ حُشِرَ الْخَلائِقُ لِذلِکَ وَ اَناَ فیهِمْ»

عرض کرد: یا رسول اللّه این یقین مرا اندوهگین ساخته است و با بیدارى شب و تشنگى روزهاى گرم قرینم گردانیده است. از دنیا و آنچه در اوست بى رغبت گشته ام. گویا عرش پروردگارم را مى بینم که براى رسیدگى به حساب خلق بر پا گردیده است و مردم براى حساب گرد آمده اند و من در بین آنهایم.

«وَ کَاَنّى اَنْظُرُ اِلى اَهْلِ الْجَنَّةِ، یَتَنَعَّمُونَ فىِ الْجَنَّةِ وَ یَتَعارَفُونَ وَ عَلى الاَْرائِکِ مُتَّکِئُونَ وَ کَاَنّى اَنْظُرُ اِلى اَهْلِ النّارِ وَ هُمْ فیها مُعَذَّبُونَ مُصْطَرِخُونَ وَ کَاَنّى الاْنَ اَسْمَعُ زَفیرَ النّارِ یَدُورُ فى مَسامِعى»

گویا اهل بهشت را مى نگرم که در نعمت مى خرامند و بر کرسى ها تکیه زده و یکدیگر را معرفى مى کنند و گویا اهل دوزخ را مى بینم که در آنجا معذبند و به فریاد رسى ناله مى کنند و گویا اکنون آهنگ زبانه کشیدن آتش دوزخ در گوشم طنین انداز است.

«فَقالَ رَسُولُ اللّهِ لاَِصْحابِهِ: هذا عَبْدٌ نَوَّرَ اللّهُ قَلْبَهُ بِالاْیمانِ، ثُمَّ قالَ لَهُ: اِلْزَمْ ما اَنْتَ عَلَیْهِ»

رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) به اصحاب خود فرمود: این جوان بنده اى است که خدا دلش را به نور ایمان روشن ساخته، سپس به او فرمود: بر این حال که دارى ثابت باش.

«فَقالَ الشّابُّ: اُدْعُ اللّهَ لى یا رَسُولَ اللّهِ اَنْ اُرْزَقَ الشَّهادَةَ مَعَکَ فَدَعا لَهُ رَسُولُ اللّهِ، فَلَمْ یَلْبَثْ اَنْ خَرَجَ فى بَعْضِ غَزَواتِ النَّبىِّ فَاْسْتُشْهِدَ بَعْدَ تِسْعَةِ نَفَر وَ کانَ هُوَ الْعاشِرَ».(اصول کافى (با ترجمه)، ج 3 ص 89. شبیه همین روایت، در بحارالانوار، ج 22 ص 146، درباره حارث بن مالک از امام صادق(علیه السلام) روایت شده است.)

جوان گفت: اى رسول اللّه، از خدا بخواه شهادت در رکابت را روزیم سازد. رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) براى او دعا کرد. مدتى نگذشت که در جنگى همراه پیامبر شرکت کرد و شهید شد.

اینکه آن جوان به پیامبر گفت: «گویا بهشت و اهل آنرا مى بینم ...» به این مى ماند که شما در اتاق نشسته اید و داخل حیاط را نمى بینید؛ ولى از آنجا که به وجود حیاط و باغچه یقین دارید، گویا حیاط و باغچه را مشاهده مى کنید. اهل آخرت گرچه به وضوح بهشت را نمى بینند، ولى براساس یقینى که به آن دارند، گویى آنرا مشاهده مى کنند؛ مثل اینکه پرده اى فاصله شده باشد و از آثار پى به آنچه پشت پرده است مى برند.

اما مرحله بالاتر از این، مربوط به کسانى است که روحشان از افق دنیا و زمان فراتر رفته است و واقعاً بهشت را مى بینند، نه اینکه چیزى شبیه او را مشاهده کنند. البته حقیقت این امر بر ما روشن نیست، ولى مى دانیم کسانى که به این مرحله رسیده اند، بر دنیا و آخرت اشراف دارند و آن دو را یکسان مى بینند.

 

* * *


نوشته شده در  جمعه 86/7/13ساعت  8:0 صبح  توسط مدیر 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
شرح حدیث معراج
خودشناسی برای خودسازی
[عناوین آرشیوشده]
 
 – جنبش وبلاگی حامیان جبهه پایداری