سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اولیاى خدا و معرفت ناب به خداوند

تا اینجا بحث ما در این بود که مى توان همزمان به خدا و امور دیگر توجه داشت: انسان مى تواند هم به خداوند توجه داشته باشد و هم به برخى از مخلوقات او، مثل زن، فرزند، معلم و از این قبیل؛ ولى اولیاى خدا فقط به او توجه دارند. خدا چنان معرفت و شناختى به آنها عطا مى کند که همه موجودات را شعاعى و پرتوى از خورشید بى نهایت هستى مى بینند، یعنى چیزى را در کنار خدا قرار نمى دهند که علاوه بر خدا به آن نیز توجه داشته باشند. به حدى وجود خدا براى آنها تجلى کرده که موجودات دیگر در نظر آنان، شعاعى از وجود بى نهایت خداوند به شمار


صفحه 163

مى آیند. مثل اینکه انسان نور خورشید را مى بیند، ولى آن نور براى او اصالت ندارد، زیرا خورشید اصیل است و نور پرتو اوست.

اولیاى خدا هر چه را که در اطراف خود مشاهده مى کنند، پرتوهاى محدود و ممکنى از ذات بى نهایت خدا مى شناسند و توجه اصلى آنها به جانب خداست، البته زمانى که به خدا مى نگرند، پرتوهاى وجود او و مخلوقات را نیز مشاهده مى کنند. (عالم موجودات به مانند اشعه اى است که از خورشید هستى مى تابد و بالعرض مورد توجه اولیاى خدا قرار مى گیرد).

البته گفتن و شنیدن این مطالب در حد ما نیست و نقل آنها براى این است که بدانیم چه لذتهایى در عالم هستى وجود دارد که به مراتب از لذتهاى مادى بالاتر و شیرین ترند. به هر حال بر اساس مراتب گوناگونى که انسانها در شناخت و محبّت به خدا دارند، توجه آنها به خدا نیز متفاوت مى گردد. کسانى که ذره اى از محبّت خدا را چشیده اند، بالطبع دلشان به سوى او توّجه دارد. چگونه دل را به یاد و توّجه او مشغول نسازند، در حالى که عشق و موّدت او سراپاى وجودشان را فرا گرفته است، آیا ممکن است عاشق به یاد معشوق نباشد؟ چگونه ممکن است کسى که عظمت و جلال خداوندى را درک کرده، در برابر او براى دیگرى عظمت قائل شود؟ و بالاخره انسان مى تواند به مرحله اى برسد که توجه اصلى او به ذات اقدس الهى معطوف گردد و همه چیز را در شعاع وجود او ببیند. مضمون این معنا در دعاها و روایات فراوانى وارد شده است، براى مثال در دعاى عرفه مى خوانیم:

«أَیَکوُنُ لِغَیْرِکَ مِنَ الظُّهُورِ ما لَیْسَ لَکَ حَتّى یَکُونَ هُوَ الْمُظْهِرَ لَکَ»

آیا غیر تو از خود ظهورى دارد تا تو را ظاهر گرداند؟(1)

 


1ـ در «تُحَفُ العُقول» از امام صادق(علیه السلام) روایت شده که فرمود:

«مَنْ زَعَمَ اَنَّهُ یَعْرِفُ اللّهَ بِتَوَهُّمِ الْقُلُوبِ فَهُوَ مُشْرِکٌ وَ مَنْ زَعَمَ اَنَّهُ یَعْرِفُ اللّهَ بالاِْسْمِ دُونَ الْمَعْنى فَقَدْ اَقَرَّ بِالطَّعْنِ لاَِنَّ الاِْسْمَ مُحْدَثٌ وَ مَنْ زَعَمَ اَنَّهُ یَعْبُدُ الاِْسْمَ وَ الْمَعْنى فَقَدْ جَعَلَ مَعَ اللّهِ شَریکاً وَ مَنْ زَعَمَ اَنَّهُ یَعْبُدُ بِالصِّفةِ لا باِلاِْدْراکِ فَقَدْ اَحالَ عَلى غائِب وَ مَنْ زَعَمَ اَنَّهُ یَعْبُدُ الصِّفَةَ و المُوصُوفَ فَقَدْ اَبْطَلَ التَوحیدَ لاَِنَّ الصِّفَةَ غَیْرُ المُوصُوفِ وَ مَنْ زَعَمَ اَنَّهُ یُضیفُ المُوصُوفَ اِلىَ الصِّفَةِ فَقَدْ صَغَّرَ بِالْکَبیرِ وَ ما قَدَرُوا اللّهَ حَقَّ قَدْرِهِ ...»

هر که پندارد که خدا را با توهم دلها مى شناسد مشرک است (یعنى آنچه انسان ها به عنوان خدا شناخته اند ساخته اوهام آنهاست و مخلوق مى باشد و اعتقاد به خدایى آن شرک است) و هر که پندارد که تنها خدا را به نام و اسم مى شناسد و پى به معنا و واقعیت او نبرده است، به اشتباه خود اعتراف کرده، چرا که صرف نام حادث است. هر که پندارد نام و معنا را با هم مى پرستد، براى خدا شریک قرار داده. هر که پندارد خدا را بر اساس توصیف مى پرستد نه بر اساس درک و ادراک، حواله به نادیده داده است. هر که پندارد صفت و موصوف را مى پرستد، توحید را منکر شده، چون صفت غیر از موصوف است و هر که پندارد موصوف را به صفت اضافه مى کند، بزرگ را کوچک شمرده است [بالاخره هیچیک نتوانسته اند چنانچه باید خدا را بشناسد]؛ تُحف العقول (با ترجمه)، ص 341.


صفحه 164

اولیاى خدا و کسانى که به معرفت ناب الهى دست یافته اند و دلشان به نور خدا نورانى گشته است، اول خدا را مى بینند و سپس به صفات او پى مى برند. ما معمولا خدا را با یک سرى از مفاهیم، نظیر مفهوم واجب الوجود، خالق، رازق و... مى شناسیم و آنها را به غایب و نادیده حواله مى دهیم، امّا کسانى که به معرفت الهى رسیده اند و خدا دلشان را نورانى کرده، اوّل خدا را مى بینند و آنگاه به صفات او توّجه مى کنند.

این مضامین در روایات فراوانى به چشم مى خورد و ما تنها خواستیم اشاره کنیم که چگونه برخى به اندازه یک چشم بر هم زدن نیز از خدا غافل نمى گردند. البته راه رسیدن به این مرحله این است که انسان با تمرین و ممارست سعى کند، حضور خدا را درک کند و بعد از آن ریاضتها و تلاشها، خداوند خود را به انسان مى شناساند و از آن پس انسان به جمال ربوبى مى نگرد و پیوسته به یاد او خواهد بود.

«وَ لایُریدُونَ کَثْرَةَ الطَّعامِ وَ لا کَثْرَةَ الْکَلامِ وَ لا کَثْرَةَ الْلِباسِ»

چهاردهمین و پانزدهمین و شانزدهمین ویژگى: این است که خواهان پرخورى و پرگویى و اسراف در لباس نیستند. (در مقابل دنیاگرایان که همواره به فکر دنیا و زرق


صفحه 165

و برق آن هستند، اهل آخرت توجه اى به مظاهر دنیا ندارند).

«النّاسُ عِنْدَهُمْ مَوْتى وَ اللّهُ عِنْدَهُمْ حَىٌّ کَریمٌ»

هفدهمین ویژگى: مردم در نظر آنان مردگانند و خدا در نظرشان حى و کریم است.

دنیا دوستان همواره مواظبند که مردم به آنها بدبین نگردند و جاه و مقامشان در جامعه محفوظ بماند وسعى مى کنند علاقه و توجه دیگران را به خود جلب کنند تا کسى گمان بدى به آنها نبرد. روى افکار عمومى حساب مى کنند و بدین جهت عیب خود را پوشیده مى دارند. البته خدا نیز دوست ندارد عیب مؤمن ظاهر گردد، ولى سخن در این است که اهل دنیا براى جلب توجه مردم و براى اینکه به آنها احترام بگزارند، تظاهر به خوبى مى کنند. در مقابل اهل آخرت توجه اى به مردم ندارند و گویا مردم مرده اند و به جهت خواست مردم رفتار و نگرشهاى خود را پى ریزى نمى کنند. آنها دنبال عمل به وظیفه اند و به سخن و قضاوت دیگران اعتنایى ندارند. همواره خداوند در نظر آنان جلوه گرست و تنها او را زنده و جاوید مى شناسند. بر عکس ما مردم را زنده و حاضر مى پنداریم و توجه نداریم که خداوند حاضر است و رفتار و اعمالمان از دید او پنهان نمى ماند!

«یَدْعُونَ الْمُدْبِرینَ کَرَماً وَ یُریدونَ الْمُقْبِلینَ تَلَطُّفاً»

هجدهمین ویژگى: کسانى را که به آنها پشت کرده اند از روى بزرگوارى به سوى خود مى خوانند و کسانى را که به آنان روى آورده اند، از روى لطف مى پذیرند.

اگر دیگران به آنها پشت کنند، نمى گویند بگذار بروند، بلکه به دنبال آنها مى روند و جهت خوشنودى خدا دل آنها را بدست مى آورند، نه براى اینکه بر مریدانشان افزوده گردد. گاهى رفتار اهل آخرت با رفتار اهل دنیا مساوى است، ولى انگیزه ها فرق مى کند: طالب دنیا در برابر دیگران تواضع مى کند و رفتار خوش نشان مى دهد، تا توجه آنها را به سوى خود جلب کند و بر تعداد مریدانش بیفزاید، ولى اهل


صفحه 166

آخرت در برابر دیگران تواضع مى کند، چون خدا دوست دارد انسان در برابر بندگانش فروتن باشد.


نوشته شده در  جمعه 86/5/5ساعت  8:0 صبح  توسط مدیر 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
شرح حدیث معراج
خودشناسی برای خودسازی
[عناوین آرشیوشده]
 
 – جنبش وبلاگی حامیان جبهه پایداری