|
صفحه 187 |
|
«یا اَحْمَدُ؛ اِنَّ وُجُوهَ الزّاهِدینَ مُصْفَرَّةٌ مِنْ تَعَبِ اللَّیْلِ وَصَوْمِ النَّهارِ وَاَلْسِنَتَهُمْ کَلالٌ مِنْ ذِکْرِ اللّهِ تَعالى. قُلُوبُهُمْ فى صُدُورِهِمْ مَطْعُونَةٌ مِنْ کَثْرَةِ صَمْتِهِمْ. قَدْ اَعْطَوُا الَْمجْهُودَ مِنْ اَنْفُسِهِمْ لا مِنْ خَوْفِ نار وَ لامِنْ شَوْقِ جَنَّة. وَ لکِنْ یَنظُروُنَ فى مَلَکُوتِ السَّمواتِ وَ الاَْرْضِ فَیَعْلَمُونَ اَنَّ اللّهَ سُبْحانَهُ اَهْلٌ لِلْعِبادَةِ»
ترجمه: اى محمد؛ سیماى زاهدان از شب زنده دارى و روزه گرفتن زرد گشته است و زبانشان از زیادى ذکر خدا خسته شده است. از سکوت فراوان، قلبهایشان در سینه ها مجروح گردیده است و تمام قدرت و توان خویش را به کار مى گیرند، نه از ترس آتش جهنم و یا شوق بهشت، بلکه وقتى به ملکوت آسمانها و زمین مى نگرند، تنها خداوند را سزاوار و شایسته عبادت مى یابند (پس با همه توان او را عبادت مى کنند).