سفارش تبلیغ
صبا ویژن

توکّل و لزوم کار و فعّالیت

معناى توکل مسلماً این نیست که انسان در مسجد معتکف شود و مشغول به عبادت و راز و نیاز با خدا گردد و اوقات شبانه روز را بدین گونه سپرى کند و دست از کسب و کار بردارد، به آن امید که خدا خود رزق و روزى او را تأمین کند؛ بى تردید این گونه اشخاص، بیراهه رفته اند و به معنا و مفهوم حقیقى توکل دست نیافته اند. چنانکه در روایتى آمده است:

«رَاى رَسُولُ اللّهِ(صلى الله علیه وآله) قَوْماً لایَزْرَعُونَ قالَ مَنْ اَنْتُم؟ قالُوا: نَحْنُ الْمُتَوَکِّلُونَ قالَ: لا بَلْ اَنْتُمْ الْمُتَّکِلُونَ»1

پیامبر گرامى اسلام، گروهى را مشاهده کرد که به دنبال کشت و کار نمى روند، فرمود: چه مى کنید؟ گفتند: ما متوکلین هستیم. آنگاه پیامبر فرمود: شما متوکل نیستید، بلکه سربار جامعه هستید.

اساساً کسى که به خدا معرفت دارد، مى داند که به مقتضاى حکمت الهى، امور به واسطه اسباب تحقق مى یابد. گاهى اسباب، مادى و طبیعى است و گاه معنوى است و بسا اسبابى غیرعادى و خارق العاده است. به هر ترتیب حکمت الهى ایجاب مى کند هر پدیده اى از طریق اسباب خودش محقق گردد از این رو علم و شناخت به خداوند و حکمت او موجب معرفت به مقتضاى حکمتش ـ که برقرارى نظام اسباب و علل است ـ مى گردد و در نهایت، تکامل انسان بستگى به همین نظام داشته و به واسطه آن بشر در بوته امتحان و آزمایش قرار مى گیرد وگرنه انسان تکامل


1ـ مستدرک الوسائل، ج 11، ص 217.


صفحه 27

نمى یابد، زیرا تکامل انسان در گرو انجام وظایف بندگى است و آن نیز در ارتباطات انسانى مطرح مى گردد و این ارتباطات نیز در نظام اسباب و مسبّبات مندرج مى باشد و اگر انسان انزوا گزیند و فقط به عبادت مشغول گردد و در زندگى روزمرّه به کار و تلاش نپردازد، برخلاف حکمت الهى عمل کرده است و در این صورت، انتظار رسیدن رزق و روزى از جانب خداوند، قطعاً بى مورد خواهد بود، به قول مولوى:

گر توکل مى کنى در کار کن *** کشت کن پس تکیه بر جبار کن

بنابراین حکمت الهى ایجاب مى کند که انسان در مسیر راهیابى به نیازها و خواسته هایش، از اسباب بهره جوید. اگر بنا بود با درخواست روزى از خدا و گفتن یک «یا الله» روزى انسان فراهم شود، دیگر کسى به دنبال روزى نمى رفت و انسانها آزمایش نمى شدند. این مشکلات است که انسان در جریان آن آزموده مى شود و در نتیجه به تکامل و یا انحطاط و سقوط دست مى یابد. اگر در هر مرحله، براى انسان وظیفه اى مشخص شده، بدان جهت است که باید به دنبال اسباب برود، وقتى گرسنه است باید کار کند و در نتیجه کار، رابطه بین کارگر و کارفرما، تصرف در اموال دیگران، ظلم، ظالم و مظلوم، محروم و مستضعف و جبّار و مستکبر مطرح مى شود.

اگر بنا بود هر کس دو رکعت نماز بخواند و بعد از نماز غذاى بهشتى در برابر او نهاده شود، دیگر امتحانى در کار نبود و همه انسانها صالح مى بودند و اهل طاعت از اهل معصیت، شناخته نمى شدند و معلوم نبود که چه کسى براى اطاعت خدا، حاضر است رنج بکشد و چه کسى از دستاورد تلاش دیگران بهره مى جوید.

البته گاهى وراى «نظام اسباب و مسبّبات عادى» حکمت الهى اقتضاء مى کند که امر خارق العاده اى رخ دهد، چنانکه درمورد حضرت مریم(علیها السلام) چنین امرى رخ مى داد.

«... کُلَّما دَخَلَ عَلَیْها زَکَرْیا الْمِحْرابَ وَجَدَ عِنْدَها رِزْقاً...»1

هرگاه زکریا به صومعه نزد مریم مى آمد، نزد او روزى مى یافت.

 


1ـ آل عمران/37.


صفحه 28

این امر بر اساس حکمت الهى رخ مى دهد و نیز براى اینکه خداوند لطفش را به بندگان شایسته اش نشان دهد و دیگران نیز پند گیرند، کسى که چنین لطفى به او شده، آزمایش مى شود که از این نعمت بزرگ قدردانى مى کند یا نه.

گذشته از موارد نادر و اندک، در بیشتر موارد حکمت الهى اقتضاء مى کند جریان امور بر اساس اسباب عادى برقرار باشد. حال اگر کسى بگوید: من نمى خواهم از راه اسباب به مقصود و هدفم برسم؛ خواست او با خواست خدا هماهنگ نیست و برخلاف خواست خدا حرکت مى کند. اگر او بنده صالحى است، باید کار و عبادت او مرضى خدا باشد. وقتى خدا این نظام را مى پسندد، چطور او از خدا مى خواهد، در حق او برخلاف این نظام رفتار کند، گویا مى پندارد علمش بیش از علم خداست. وقتى خداوند مى خواهد از فلان طریق به تو روزى دهد، تو مى گویى نه از راه دیگرى واز پیش خود به من روزى بده؟ این نیست جز تنبلى و خواستى مخالف حکمت الهى.

اگر گفته مى شود: باید از اسباب براى رسیدن به اهداف، بهره جست، این بدان معنا نیست که روزى تو توسط زمین، نانوا و کار تأمین مى گردد، بلکه همه اینها از خدایند و تدبیرشان به دست اوست و روزى نیز از اوست، اما تو وظیفه دارى به دنبال اسباب بروى، تا هدفهاى الهى در نظام عالم تحقق یابد و آن هدفها در مسیر تکامل انسانهاست.

پس توکل کننده باید از کار و تلاش غفلت نکند، چنانکه کسانى که اهل توکل نیستند، این گونه اند. منتها فرق این دو، در رابطه قلبى آنهاست: توکل کننده به انگیزه اطاعت امر خدا و با تکیه و امید داشتن به خدا تلاش مى کند؛ ولى انسان غیر موحّد و غیر متوکل، روزى خود را در کارش مى جوید و یا در دست دیگران که مزدى به او بدهند. توکل کننده به کسى جز خدا امید ندارد و حتى اگر دستش از همه اسباب کوتاه گردد، رخنه اى در امید او پدید نمى آید. مضمون برخى روایات چنین است که


صفحه 29

مؤمن به آنچه نزد خداست امیدوارتر است؛ چون ممکن است مال او از بین برود و یا ربوده شود؛ ولى آنچه در خزانه خداست از بین نمى رود.


نوشته شده در  دوشنبه 86/4/4ساعت  8:0 صبح  توسط مدیر 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
شرح حدیث معراج
خودشناسی برای خودسازی
[عناوین آرشیوشده]
 
 – جنبش وبلاگی حامیان جبهه پایداری