«یا اَحْمَدُ؛ لَیْسَ کُلُّ مَنْ قالَ اُحِبُّ اللّهَ اَحَبَّنى، حَتّى یَأْخُذَ قُوتاً وَ یَلْبِسَ دُوناً وَ یَنامَ سُجُوداً وَ یُطیلَ قِیاماً وَ یَلْزَمَ صَمْتاً»
اى محمد؛ چنان نیست که هر کس گفت خدا را دوست مى دارم، دوستدار من است، مگر اینکه به اندکى غذا اکتفا کند و به مختصر لباسى قناعت جوید و خوابش به سجده باشد و قیام نماز را طول دهد و به سکوت روى آورد.
مدعیان محبت خدا فراوانند، چرا که هر کالاى نفیسى مدعى فراوان دارد و چه کالایى نفیس تر از محبت خداست؟ همه پیروان ادیان و مکتبهاى الهى دم از محبت خدا مى زنند، اما چنان نیست که همه به واقع، دوستدار خدا باشند. محبت خدا آثار و فرایندهاى خاص خود را دارد و ظهور آنها در رفتار، اعمال و حالات افراد نشانه محبت به خداست. از جمله آن آثار که در این حدیث ذکر شده، اکتفا به غذاى اندک است. خداوند مى فرماید: کسى مرا دوست مى دارد که در دنیا به غذا و قوتى که براى ادامه حیات و زندگى او ضرورى است، بسنده کند و توجهى به لذایذ و عیش و نوش دنیا نداشته، تنها در اندیشه انجام وظایف خود باشد و نیز براى خود لباس ارزان قیمت برگزیند، نه لباس فاخر و گران قیمت. نیز آن قدر در سجده بماند که خوابش ببرد و نمازش را طولانى گرداند و پیوسته با سکوت ملازم گردد.
ارتباط برخى از آن رفتارها با محبت خدا روشن است، ولى برخى دیگر نیاز به توضیح دارد: اینکه سفارش شده، زندگى محب خدا ساده باشد و به اندازه اى غذا تناول کند که براى سلامتى و توان مندى او ضرورى است و در گزینش لباس مقتصدانه رفتار کند و به دنبال لباسهاى فاخر و گران قیمت نباشد، بدین جهت است که براى تحصیل و به دست آوردن آنها باید وقت و سرمایه و نیرو صرف گردد. براى تهیه غذا و لباس بهتر باید پول بیشترى به دست آورد و شکى نیست که زیاده طلبى در این امور بدین معناست که گوشه دلش به دنیا بند است و غیر از خدا به امور دیگر نیز علاقه دارد. از اینکه دوست دارد ظاهرش آراسته باشد و غذاى لذیذى تناول کند، معلوم مى گردد دلش متوجه لذایذ دنیا، خوراک و پوشاک است و مسلماً چنین دلى جایگاه محبت خدا نیست.
رابطه سجده و قیام طولانى با محبت خدا خیلى روشن است، وقتى انسان محبوبى دارد، دوست مى دارد هر چه بیشتر با او انس گیرد و انس گرفتن با خدا به عبادت و نماز است. هر چه انسان خدا را بیشتر دوست داشته باشد، سعى مى کند بیشتر در حضور او باشد و از نماز و مناجات خسته نمى گردد. اگر انسان از طولانى گشتن نماز خسته مى شود و مى خواهد هر چه زودتر نمازش تمام شود، معلوم مى شود محبت خدا در دلش رسوخ نکرده است و با خدا انس ندارد والا از نماز خسته نمى شد؛ مگر عاشق از مجالست و گفتگو و انس با معشوق خود خسته مى شود؟!
در حالات پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) آمده است که آن قدر قیام نماز را طول مى دادند که پاهاى مبارکشان ورم مى کرد و آن قدر سجده ایشان طول مى کشید که از حال مى رفتند! در احوال اویس قرنى، صحابى پاکباخته رسول اللّه(صلى الله علیه وآله وسلم) نیز آمده است که گاهى شبها را تا صبح به سجده مى گذراند و مى گفت: «هذِهِ لَیْلَةُ السُّجُودِ» و گاهى شب را تا صبح به رکوع مى گذراند و مى فرمود: «هذِهِ لَیْلَةُ الرُّکُوعِ» و نیز گاهى شبها را به قیام
مى گذراند. قبل از این، در درس سیزدهم، داستان مرحوم شیخ حسنعلى اصفهانى(رحمه الله) را ذکر کردیم که چگونه شبها کنار بارگاه رضوى، به مناجات مى پرداخت و از خود بى خود مى گشت.
برخى از بزرگان، علما و مراجع در حرم امام حسین(علیه السلام) و مشهد رضوى و در سایر مزار شریف بزرگان دین، از شب تا صبح قرآن را ختم مى کردند. پس وقتى عشق و محبت زیاد باشد، خستگى معنا ندارد و هر چه انسان بیشتر با خدا انس گیرد بیشتر لذت مى برد.
از جمله سفارش هاى خداوند، در این بخش پایانى حدیث، رعایت سکوت است: طبیعى است وقتى انسان کسى را دوست مى دارد، پیوسته مى خواهد دلش متوجه او باشد و سعى مى کند در حضور او توجه اش بدو متمرکز گردد، در غیاب او نیز یاد او بر دلش حاکم است. بدیهى است براى رسیدن به این منظور باید سکوت پیشه سازد، چون حرف زدن برجسته ترین عاملى است که موجب پراکندگى خاطر و حواس مى گردد. پیشتر نقل شد که یکى از فضلا از مرحوم علامه طباطبایى(رضی الله عنه)سؤال کرد: چه کنم تا در نماز حضور قلب داشته باشم؟ مرحوم علامه در جواب فرمودند: کم حرف بزن. پس اگر انسان بخواهد حواسش تمرکز یابد و دلش تنها متوجه خدا و محبوبش باشد، باید کم حرف بزند، وقتى زیاد حرف مى زند توجه اش به این سو و آن سو جلب مى گردد و پراکنده خاطر گشته، نمى تواند توجه اش را متمرکز سازد. پس دوستان خدا با سکوت ملازمند، چرا که دلشان پیوسته متوجه اوست و اگر بخواهند حرف بزنند توجه شان پراکنده مى گردد.
«وَ یَتَوَکَّلَ عَلَىَّ وَ یَبْکِىَ کَثیراً وَ یُقِلَّ ضِحْکاً وَ یُخالِفَ هواهُ»
(دوستدار من کسى است که) بر من توکل نماید و زیاد بگرید و کم بخندد و با هواى خود مخالفت کند.