سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نقش رفاقت و دوستى با علما و فقرا

«وَ یَتَّخِذَ الْمَسْجِدَ بَیْتاً وَ الْعِلْمَ صاحِباً وَالزُّهْدَ جَلیساً وَ الْعُلَماءَ اَحِبّاءً وَالْفُقَراءَ رُفَقاءً»

مسجد را چون خانه خود برگزیند و علم را همراه خود و زهد را همنشین و علما را محبوب و فقرا را رفیق خود قرار دهد.

مسلّماً کسى که خدا را دوست مى دارد، مسجد را خانه خود قرار مى دهد و هر وقت فراغتى پیدا مى کند، به مسجد رفته، با خداى خود به مناجات مى پردازد. همچنین دوست خدا، دنبال این است که هر چه بیشتر محبوب خود را بشناسد و هر چه معرفت او به خدا بالا رود، سیر نمى شود. او دنبال افزایش علم خود به صفات و آثار و افعال الهى است و هر چه را فرا روى خود مى نگرد، جلوه اسماء و صفات خدا مى شناسد و توجه او به هستى از آن جهت است که مظهر محبوب


صفحه 269

اوست، از این جهت در صدد است علمش به آثار خدا و محبوبش افزایش یابد.

کسى که خدا را دوست مى دارد، دوستان او را نیز دوست مى دارد و از برجسته ترین دوستان خدا علما هستند و با کسانى که با خدا بیگانه اند پیوندى ندارد. البته منظور از علما، علماى الهى و آشنایان به معارف الهى اند. همچنین کسى که دوست خداست و زندگى ساده و فقیرانه دارد و دل به امور دنیا خوش نمى کند، با کسانى پیمان دوستى مى بندد که زندگى فقیرانه داشته، دل به دنیا نمى بندند، نه با کسانى که شیفته دنیا و طالب زخارف دنیا هستند. با کسى دوست مى گردد که با اختیار خود و آگاهانه از زخارف دنیا کناره مى گیرد. البته ممکن است انسان مال فراوانى داشته باشد و همه را در راه خدا صرف کند، نه براى هواهاى نفسانى و در جهت لذت جویى. بسیارى از انبیا و برخى از ائمه اطهار، اموال فراوانى داشتند، ولى اموالشان را بین فقرا تقسیم مى کردند. چنان نبود که کاخ بسازند و به تزئین آن و زر و زیور دنیا بپردازند.

«وَ یَطْلُبَ رِضاىَ وَ یَفِرَّ مِنَ العاصینَ فِراراً»

(دوستدار من کسى است که) رضاى مرا طلب کند و از گنه کاران فرار کند.

دوستدار خدا دنبال جلب خشنودى خداست و در این راه نهایت تلاش و سعى خویش را بکار مى بندد. چنین کسى به دشمنان خدا نزدیک نمى شود، بلکه از آنان فرار مى کند، البته گاهى براى اصلاح و هدایت گناهکار با او دوست مى گردد، چرا که وظیفه اولیاى خدا و دوستان خدا این است که به تربیت و هدایت گناهکاران بپردازند و چه بسا این مهم با ایجاد دوستى با آنها میسر مى گردد، گرچه آنان طبعاً خواهان چنین رفاقتى نیستند.

«وَ یَشْتَغِلَ بِذِکْرى اِشْتِغالا وَ یُکْثِرَ التَّسْبیحَ دائماً وَ یَکُونَ بِالْعَهْدِ صادِقاً وَ بِالْوَعْدِ وافِیاً»

(دوستدار من) همواره به ذکر من مشغول است و فراوان تسبیح مى گوید و به عهد خود صادق است و به وعده خود وفا مى کند.

 


صفحه 270

محب خدا زیاد به یاد خداست و تسبیح او را مى گوید، چرا که براى عاشق چیزى بهتر از یاد معشوق نیست. دوستدار خدا اهل حقه و نیرنگ نیست و در عهد و پیمان خود صادق است. کسانى که در محبت به خدا صادقند، با دیگران نیز صادقانه برخورد مى کنند و کسى که در ابراز محبت صادق نیست، با مسائل منافقانه روبرو مى شود.

«وَ یَکُونَ قَلْبُهُ طاهِراً وَ فىِ الصَّلوةِ ذاکِیاً وَ فىِ الْفَرائِضِ مُجتَهِداً»

(دوستدار من) قلبش پاک و در نماز بر افروخته است و در انجام واجبات سخت کوشاست.

دلى که از آن خدا شد، از آلودگى ها پاک مى گردد و تعلقى به غیر خدا ندارد، چون محبت خدا جایگزین گشته است و با وجود آلودگى دل، محبت خدا در آن رسوخ نمى یابد. پس وجود محبت خدا، نشانگر پاکى دل از آلودگى هاست.

«وَ فیما عِنْدى مِنَ الثَّوابِ راغِباً وَ مِنْ عَذابى راهِباً وَ لاَِحِبّائى قَریباً وَ جَلیساً»

و به ثوابهایى که نزد من است، چشم دوخته باشد و از عذاب من ترسان و همواره همنشین و همراه دوستان من باشد.

به طور کلى محب و دوستدار خدا باید از دنیا دورى گزیند، زیرا محبت به خدا با علاقه به دنیا جمع نمى شود، البته محبت خدا ابعاد گوناگونى دارد و در کل مى توان گفت هر چه مانع تقرب به خدا و مبغوض خداست دنیا به شمار مى آید. کسى که به خدا محبت خالصانه دارد، جز به خدا و آنچه به او تعلق دارد دل نمى بندد و اگر با کسى دوست است، از آن جهت است که با خدا ارتباط دارد. چنانکه قبلا گفته شد، محبت به خدا مراتب دارد، ممکن است انسان در ابتدا به چیزهایى که حلال است و مبغوض خدا نیست، علاقه داشته باشد و این با محبت خدا منافات ندارد؛ ولى سخن در این است که وقتى محبت خالص شد فقط به خدا تعلق مى گیرد، حتى محبوبیت انبیا، اولیاى خدا و ائمه اطهار از آن جهت است که با خدا ارتباط دارند.

«یا اَحْمَدُ؛ لَوْ صَلّى الْعَبْدُ صَلوةَ اَهْلِ السَّماءِ وَ الاَْرْضِ وَ صامَ صِیامَ اَهْلِ السَّماءِ وَاالاَْرْضِ


صفحه 271

وَ طَوى مِنَ الطَّعامِ مِثْلَ الْمَلائِکَةِ وَ لَبِسَ لِباسَ الْعارى، ثُمَ اَرى فى قَلْبِهِ مِنْ حُبِّ الدُّنْیا ذَرَّةً اَوْ سُمْعَتِها اَوْ رِیاسَتِها اَوْ حُلِیِّها اَوْ زینَتِها لا یُجاوِرُنى فى دارى وَ لاََنْزِعَنَّ مِنْ قَلْبِهِ مَحَبَّتى»

اى محمد؛ اگر بنده اى به اندازه اهل آسمان و زمین نماز بخواند و روزه بگیرد و همانند فرشتگان از خوردن غذا دورى گزیند و لباس برهنگان را بپوشد؛ ولى در قلب او ذره اى از حب دنیا یا ریا و سمعه و یا ریاست و زینت دنیوى باشد، او را به جوار خویش راه نمى دهم و محبت خود را از دلش خارج مى کنم.

این قسمت پایانى حدیث خیلى تکان دهنده است، جا دارد پند گیریم و سعى کنیم در زندگى خود این توصیه ها را مد نظر قرار دهیم. خدا مى فرماید: اگر کسى به اندازه اهل آسمان و زمین عبادت کند ـ گرچه چنین چیزى ممکن نیست، ولى فرض کنیم بنده اى چنین کند ـ و به مانند ملائکه غذا نخورد و مثل برهنگان، در حد ستر عورت لباس بپوشد، ولى در دلش ذره اى از محبت به دنیا و مهر آن وجود داشته باشد، مثلا دوست بدارد پر آوازه گردد و مردم او را بستایند و ذره اى محبت ریاست و مقام و محبت زر و زیور دنیا در دلش وجود داشته باشد، چنین بنده اى به جوار من نایل نمى گردد.

«وَ عَلَیْکَ سَلامى وَ رَحْمَتى وَالْحَمْدُلِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ»

اى محمد؛ بر تو باد سلام، محبت و رحمت من؛ و ستایش، خداى جهانیان را سزد.

 

* * *

منبع
نوشته شده در  سه شنبه 86/6/6ساعت  8:0 صبح  توسط مدیر 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
شرح حدیث معراج
خودشناسی برای خودسازی
[عناوین آرشیوشده]
 
 – جنبش وبلاگی حامیان جبهه پایداری