«یا اَحْمَدُ؛ عَلَیْکَ بِالصَّمْتِ فَاِنَّ اَعْمَرَ مَجْلِس قُلُوبُ الصّالِحینَ وَ الصّامِتینَ وَ اِنَّ اَخْرَبَ مَجْلِس قُلُوبُ الْمُتَکَلِمینَ بِما لا یَعْنیهِمْ.
یا اَحْمَدُ؛ اِنَّ الْعِبادَةَ عَشْرَةُ اَجْزاء، تِسْعَةٌ مِنْها طَلَبُ الْحَلالِ. فَاِنْ طَیَّبْتَ مَطْعَمَکَ وَ مَشْرَبَکَ فَاَنْتَ فى حِفْظى و کَنَفى. قالَ: یا رَبِّ وَ ما اَوَّلُ الْعِبادةِ؟ قالَ: اَوَّلُ الْعِبادَةِ اَلصَّمْتُ وَ الصّومُ.
قالَ یا رَبِّ؛ وَ ما میراثُ الصَّوْمِ؟ قالَ: اَلصَّوْمُ یُورِثُ الْحِکْمَةَ وَ الْحِکْمَةُ تُورِثُ الْمَعْرِفَةَ وَ الْمَعْرِفَةُ تُورِثُ الْیَقینَ. فَاِذا اسْتَیْقَنَ الْعَبْدُ لایُبالى کَیْفَ اَصْبَحَ بِعُسْر اَمْ بِیُسْر»
براى کسى که مى خواهد در مسیر معرفت ناب خداوند و محبت به او گام بردارد و دل از ما سواى او برکند، اولین قدم این است که از لذتهاى دنیا بگذرد. تا ما از این لذتهایى که به انواع رنجها و بلا و گرفتارى ها آلوده است نگذریم، چگونه مى توانیم
1- دعاى کمیل، على(علیه السلام).
از نعمتهاى آخرت که هیچ رنج و محنتى همراه آن نیست بگذریم!
خداوند درباره نعمتهاى بهشت مى فرماید: «لاَیُصَدَّعُونَ عَنْها وَ لاَیُنْزِفُونَ»(1)
هر چه از نوشیدنى هاى بهشتى بنوشند، نه به سر درد مبتلا مى شوند و نه به رنج خمار و مستى مبتلا مى گردند.
در جاى دیگر مى فرماید: «لاَیَمَسُّهُمْ فِیهَا نَصَبٌ وَ مَا هُمْ مِّنْها بِمُخْرَجِینَ»(2)
در بهشت هیچ رنج و زحمتى به آنها نرسد و هرگز از آنجا بیرونشان نکنند.
پس وقتى مى توان از آن نعمتهاى ارزشمند بهشتى گذشت که ابتدا از نعمتهاى کم بهاى دنیا بگذریم و از دلبستگى به دنیا بکاهیم و این شدنى نیست، مگر اینکه در ابتدا از نعمتهاى غیر حلال چشم بپوشیم و پس از آن از نعمتهاى حلال دنیا. چون هر قدر انسان از نعمتها، ولو نعمتهاى حلال، استفاده کند، دلبستگى او به دنیا بیشتر مى شود و رفته رفته به حرام نیز کشانده مى شود و اگر انسان بخواهد به حرام مبتلا نشود، باید مرز و قرقگاهى براى خود قرار دهد و از برخى نعمتهاى حلال چشم بپوشد تا به حرام نیفتد. به بعضى از صحنه هاى جایز و حلال نگاه نکند تا به نگاه هاى حرام مبتلا نگردد و الا اگر انسان لب مرز حرکت کند به یکباره فرو مى غلطد و سقوط مى کند.
گرچه بر انسان جایز است از خوردنى ها و نوشیدنى هاى حلال استفاده کند، ولى لازم است گهگاهى، مخصوصاً در ماه هاى پر فضیلت سال مثل ماه رجب، روزه بگیرد و با این کار با خواسته هاى نفس خود مخالفت کند، و همین طور در مورد لباس، مسکن و از این قبیل. شکى نیست که از جمله بهترین راهها براى مخالفت با زیاده طلبى نفس و صرف نظر کردن از برخى نعمتهاى حلال، انفاق و صدقه دادن است که در این باره خداوند مى فرماید:
1- واقعه/19.
2- حجر/48.
«لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتّى تُنْفِقُوا مِمّا تُحِبُّونَ...»(1)
شماهرگز به مقام نیکوکاران نخواهید رسید، مگر از آنچه دوست مى دارید در راه خدا انفاق کنید.
در جاى دیگر خداوند مى فرماید:
«خُذْ مِنْ اَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَکّیِهِمْ بِها»(2)
اى رسول ما؛ از مؤمنان صدقه بگیر تا به سبب آن نفسشان را پاک و پاکیزه سازى.
انفاق مال و چیزهایى که انسان بدان علاقه دارد، باعث مى شود از دلبستگى او به دنیا کاسته شود. پس از یک طرف انسان از لذتهاى حلال چشم مى پوشد تا به لذتهاى حرام نیفتد و در اثر پشت پا زدن به این لذتها به مرحله اى مى رسد که از لذتهاى بهشت نیز چشم مى پوشد ـ این از بعد سلبى و مخالفت با هواى نفس و ترک لذت جویى. از طرف دیگر از بعد ایجابى و مثبت قضیه، انسان چه کند که فقط خدا را به یاد داشته باشد؟
نهایت همّت ما در انجام واجبات و عمل به دستورات خداوند این است که به عذاب جهنم مبتلا نگردیم، حال اگر در ترک آنها عذابى در کار نبود شاید بدان عمل نمى کردیم. وقتى انسان، با عمل به دستورات خداوند، مطمئن شد که عذاب نمى بیند، باید سعى کند نعمتهاى اخروى بیشترى بدو ارزانى شود؛ این سعادت بزرگى است که انسان از عذاب الهى در امان بماند و از نعمتهاى اخروى بهره مند شود:
«... هَلْ اَدُلُّکُمْ عَلى تِجارَة تُنْجیکُمْ مِّنْ عَذاب اَلیم. تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تُجاهِدُونَ فى سَبیلِ اللّهِ بِاَمْوالِکُمْ وَاَنْفُسِکُمْ ذلِکُمْ خَیْرٌ لَّکُمْ اِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ»(3)
آیا شما را به تجارتى سودمند که از عذاب دردناک آخرت نجاتتان بخشد راهنمایى کنم؟ آن
1- آل عمران/92.
2- توبه/103.
3- صف/11ـ10.
تجارت این است که به خدا و رسولش ایمان آورید و به مال و جان در راه خدا جهاد کنید، این تجارت اگر دانا باشید براى شما بهتر است.
ما نمى توانیم از این داد و ستد و نعمتهاى بهشتى چشم بپوشیم، حتى اگر رضاى خدا در این باشد که در جهنم بسوزیم ما براى تحمل آن آمادگى نداریم، چرا که عاجز و ناتوانیم و به مراتب والاى بندگى و اخلاص دست نیافته ایم: در همین حدیث معراج خداوند از قول بنده مؤمن و رهیافته به جوار ربوبى مى فرماید: «لَوْ کانَ رِضاکَ فى اَنْ اُقْطَعَ اِرْباً اِرْباً وَ اُقْتَلَ سَبْعینَ قَتْلَةً باَشَّدِ ما یُقْتَلُ بِهِ النّاسُ لَکانَ رِضاکَ اَحَبَّ اِلىَّ»
خدایا، اگر رضاى تو در آن باشد که قطعه قطعه شوم و هفتاد بار به بدترین و سخت ترین وضعى که ممکن است مردم بدان کشته شوند، کشته شوم و رضاى تو در آن باشد، از همه چیز نزد من بهتر است.
این معرفت نصیب ما نمى شود (اگر مى شد که براى گذشتن از خوشى هاى دنیا آماده تر بودیم)، ولى باید سعى کنیم به مسیر اولیاى خدا نزدیک شویم که در این صورت مرهون لطف و عنایت و دستگیرى خدا قرار مى گیریم. براى این مهم از کارهایى که وقت کمى مى گیرد و انجام آن چندان دشوار نیست، شروع کنیم؛ کارهایى که به نظر مهم نمى رسد و بگوییم: خدایا ما این کار را براى تو انجام دادیم، ولو ما را به جهنم ببرى. سعى کنیم در شبانه روز حداقل دو رکعت نماز نافله، مثل نافله صبح بخوانیم و بگوییم: خدایا اگر مى خواهى ما را به جهنم ببرى ببر، ولى ما چون تو را دوست مى داریم و چون از نماز خشنود مى گردى این دو رکعت نماز را خواندیم.
اگر همه رفتار، کردار، اعمال و نیتهایمان براى رضاى خدا نیست، سعى کنیم چند دقیقه براى رضاى خدا صرف کنیم و این دو رکعت نماز را فقط براى خدا و بدون درخواست اجر و پاداش بجا آوریم. دو رکعت نافله به جاى خود، من فکر مى کنم اگر یک ذکر «اللّه اکبر» یا «لا اله الاّ اللّه» به این نیت بگوییم، بر همه عبادتهاى
روزانه مان برترى دارد؛ چون ارزش عبادت به حجم و نیرویى که براى آن صرف گردیده نیست، بلکه به نیّت و انگیزه آن است.
باید در دل ما معرفت، شناخت و محبتى باشد تا از آن نیتى بلند برخیزد. ما حتى اگر شبانه روز عبادت کنیم، براى این است که از عذاب جهنم نجات یابیم و یا به ثوابهاى بهشتى دست یابیم، این کجا و گفتن یک ذکرى که فقط براى خدا گفته مى شود کجا!. اگر کسى با یقین به عذاب جهنم و یقین به بهشت و آخرت فقط یک «یا اللّه» براى خدا بگوید، نه براى ثواب بهشت یا ترس از عذاب جهنم، بر همه عمرى که براى نجات از عذاب جهنم و رسیدن به ثوابهاى اخروى صرف گردیده، برترى دارد و این سخن گزافى نیست.
* * *
در روایتى امام صادق(علیه السلام) عبادت کنندگان را به سه دسته تقسیم مى کنند:
«قَوْمٌ عَبَدُوا اللّهَ عَزَّ وَجَلَّ خَوْفاً فَتِلْکَ عِبادَةُ الْعَبیدِ»
دسته اول: خداوند را از ترس عذاب جهنم عبادت مى کنند، این عبادت بردگان است.
(کسانى که خدا را از ترس عذاب جهنم عبادت مى کنند، به مانند بردگانى هستند که از ترس تازیانه و شلاق صاحبشان، از او اطاعت مى کنند).
«وَ قَوْمٌ عَبَدُوا اللّهَ تَبارَکَ وَ تَعالى طَلَباً لِلثَّوابِ فَتِلْکَ عِبادَةُ الاُْجَراءِ»
دسته دوم: خداوند را به امید ثواب و پاداش عبادت مى کنند، این عبادت اجیران (و تجارت پیشه گان) است.
این دسته به مانند کسانى هستند که در مقابل مزد و پاداش کار مى کنند، به مانند بازرگانى که براى رسیدن به سود و مزد به معامله و داد و ستد مى پردازد، براى رسیدن به پاداش اخروى و حورالعین عبادت مى کنند؛ در واقع با خدا داد و ستد مى کنند.
«وَ قَوْمٌ عَبَدُوا اللّهَ حُبّاً لَهُ فِتِلْکَ عِبادَةُ الاَْحْرارِ، وَ هِىَ اَفْضَلُ الْعِبادَةِ»(2)
دسته سوم: کسانى که از روى عشق و محبت به خداوند او را عبادت مى کنند، این عبادت
1- بحارالأنوار، ج 41 ، ص 14
2- بحارالأنوار، ج 70، ص 236.
آزادگان و برترین عبادتهاست.
در روایت دیگرى، امام صادق(علیه السلام) بعد از بیان دو دسته اول از عبادت پیشه گان مى فرماید: «...و لکِنّى اَعْبُدُهُ حُبّاً لَهُ...»(1) ولى من خداوند را از روى محبت به او عبادت مى کنم.
نباید پنداشت که عبادت، به جهت ترس از عذاب الهى و یا عبادت براى رسیدن به پاداش اخروى کار ناشایستى است، چون در قرآن کسانى که تقوا پیشه مى کنند و به جهت ترس از عذاب الهى و یا براى رسیدن به ثوابهاى اخروى، از گناهان دورى مى جویند، مورد ستایش قرار گرفته اند. البته در مقام مقایسه با کسانى که از روى محبت و علاقه به خدا، او را عبادت مى کنند مقامشان پایین تر است، ولى به آخرت و عذاب اخروى یقین دارند. چنانکه ما براى رهایى از سرماى زمستان و گرماى تابستان، از قبل وسائل لازم، مثل وسائل گرم کننده و خنک کننده را تهیه مى کنیم ـ چون یقین داریم سرما و گرمایى هست و مى خواهیم از آن مصون بمانیم ـ اگر یقین مى داشتیم که بهشت و جهنمى در کار است و خود را براى آن مهیا مى ساختیم و براى مصون ماندن از عذاب آخرت و رسیدن به نعمتهاى بهشتى تلاش مى کردیم، خیلى خوب بود. با کمال تأسف این یقین براى ما حاصل نگشته است؛ پس نباید عبادت آن دو گروه را دست کم گرفت:
«اِنّا نَخافُ مِنْ رَّبِّنا یَوْماً عَبُوساً قَمْطَرِیراً»(2)
ما از قهر پروردگار، مى ترسیم از روزى که رنج و سختى آن رخسار خلق را درهم و غمگین مى سازد.
بالاترین عبادتها، عبادت کسى است که خدا را شایسته پرستش یافته، در راه بندگى او آن همه رنج و سختى را بر خود هموار مى سازد، تا در حد توان حق بندگیش را ادا کند. او تنها دل به خدا سپرده است و قرب و رضوان و جوار الهى به
1- بحارالأنوار، ج 70، ص 198.
2- انسان/10.
قدرى براى او ارزشمند است که همه نعمتهاى بهشتى در برابر آن اندک به شمار مى آید. چطور کسانى که در این دنیا به کسى دل بسته اند، پیوسته در آرزوى محبوب بسر مى برند و براى لحظه دیدار تمام سختى ها، گرما و سرما را برخود هموار مى سازند، شبها تا به صبح بیدار مى مانند، تا براى لحظه اى به دیدار محبوب نایل گردند؛ همین طور آنان که خدا را شناخته اند و محبت او را در دل دارند، برایشان یک لحظه دیدار او به مراتب بالاتر است از هزاران سال بهره مندى از نعمتهاى بهشتى! البته تصور این معنا براى ما دشوار است.
برخى از افراد نا آشنا به حقایق و معارف الهى، در نوشته ها و گفته هاى خود مطرح مى سازند که علاقه به نعمتهاى بهشتى و یا ترس از عذاب جهنم، چیزى اندک و بى مقدار است و نوعى خودپرستى است، انسان باید دنبال ارزشها باشد، نه اینکه همواره طالب راحتى خود و نجات از عذاب باشد. انسانهاى والا ارزشها را دوست دارند نه نعمتها را! این سخن حقى است، ولى در جاى خود گفته نشده است. باید گفت انسان والا کسى است که به آخرت و بهشت و جهنم یقین و اعتنا دارد، ولى چون دل به رضاى خدا بسته است، به آنها اعتنا نمى کند. نه آنکه به عذاب اخروى و نعمتهاى بهشتى اعتنایى ندارد، چون بدانها ایمان ندارد و آنها را باور نکرده است. بعلاوه ارزشها در نظر این گویندگان امور وهمى و خیالى است که در بهترین شکلش، کمال نفس به حساب مى آید و این خود، به خودخواهى بر مى گردد!
کسانى که چنین مى گویند در واقع نمى دانند بندگى آزادگان و احرار و یا آنچه در بیان على(علیه السلام) آمده است که «وَجَدْتُکَ اَهْلا لِلْعِبادَةِ» چگونه است. پى نبرده اند که على(علیه السلام) و سایر اولیاى خدا، به مانند روز به بهشت و جهنم یقین داشته اند. در حالى که شعله هاى آتش را مى دیدند و زفیر و شهیق (شیهه) جهنم به گوششان مى رسید، بدان اعتنایى نمى کردند، چون از امر مهمترى نگران بودند و مى ترسیدند از عنایت محبوب محروم بمانند.
شاید آیه شریفه: «اِنّا نَخافُ مِنْ رَبِّنا یَوْماً عَبُوساً قَمْطَرِیراً» بدین معناست: روزى که از رحمت الهى محروم گردیم، جهان براى ما تیره و تار مى گردد. وقتى که رضوان الهى شامل ما نگردد و احساس نکنیم مرهون لطف و محبت خدا گشته ایم، آن روز براى ما تیره و تار خواهد بود، حال چه در بهشت در کنار حورالعین باشیم و چه در جهنم. این سخن از زبان کسى رواست صادر گردد که فرمود:
«فَهَبْنى یا اِلهى وَ سَیِّدى وَ مَوْلاىَ وَ رَبّى صَبَرْتُ عَلى عَذابِکَ فَکَیْفَ اَصْبِرُ عَلى فِراقِکَ»(1)
خدایا گیرم بر عذاب تو (با آن شراره اش) صبر کردم، چگونه بر فراق تو صبر کنم؟
او که تلخى فراق را درک مى کند، دیگر عذاب جهنم برایش اهمیتى ندارد، لذا مى گوید: «ما عَبَدْتُکَ خَوْفاً مِنْ نارِکَ ...» البته ما نباید از لطف و رحمت خداوند مأیوس گردیم و چه بسا توجه به این مطالب باعث مى گردد، قدرى علاقه به زخارف و آلودگى هاى دنیا از دلمان خارج گردد. (خداوند بندگان شایسته اى را که مى خواهند از آلودگى و گناه پاک گردند و در این راه تلاش مى کنند؛ از لطف و نعمتهاى خود محروم نمى سازد). شنیدن این مطالب موجب مى گردد ترس از عذاب الهى در ما پدید آید و بر ایمانمان به آخرت افزوده گردد و الا ما را چه رسد که مقام کسانى را ادّعا کنیم که تنها به خدا دل بسته اند و قدم در راه پیشوایان معصومشان نهاده اند.
در اصطلاح علماى اخلاق و عرفان، زاهد به کسى گفته مى شود که به جهت دستیابى به نعمتهاى اخروى، از نعمتها و لذتهاى دنیا چشم پوشیده، به دنبال آن نمى رود. از کارهاى دنیا و کسب و کار دست مى کشد و در گوشه اى به عبادت مى پردازد. در مقابل، عابد کسى است که براى برخوردار گشتن از اجر و پاداش، خداوند را عبادت مى کند. بالاتر از این دو دسته، کسى است که نه به لذتهاى دنیا تعلقى دارد و نه به لذتهاى اخروى و پاداش عبادت و بندگى، دلبستگى نشان مى دهد؛ در اصطلاح به این دسته عارف گفته مى شود. البته فرق بین عابد و زاهد و
عارف، نویافته و مستحدث است والا براساس این روایت (حدیث معراج)، زاهد شامل عارف نیز مى شود؛ به عبارت دیگر زهد مراتبى دارد که عارف به بالاترین مراتب آن دست یافته است.
در این بخش از روایت بیان مى گردد که زاهدان بر اثر عبادت و شب زنده دارى، صورتشان زرد گشته است، چرا که کم خوابى رنگ صورت انسان را دگرگون و زرد مى سازد. از طرفى شبها تا به صبح به عبادت مى پردازند و روزها روزه مى گیرند و از بس ذکر خدا بر زبان جارى ساخته اند، زبانشان خسته گردیده است. در نسخه دیگر آمده است: «وَ اَلْسِنَتُهُمْ کَلالٌ اِلاّ مِنْ ذِکْرِ اللّهِ» یعنى سخن گفتن براى آنان دشوار است و میل و رغبتى به حرف زدن ندارند؛ ولى از یاد و ذکر خدا خسته نمى شوند.
زاهدان از بس سکوت مى کنند، سینه هایشان مجروح مى گردد؛ یعنى آن قدر به خود فشار مى آورند که گویى با نیزه دلشان را مجروح ساخته اند، تا سخنى از آن خارج نگردد و به مانند کسى که در میدان کارزار با دشمن مبارزه مى کند، به مبارزه با دشمن نفس برخاسته اند و هواى نفس را سرکوب مى سازند.
«قَدْ اَعْطَوُا الْمَجْهُودَ مِنَ اَنْفُسِهِمْ لا مِنْ خَوْفِ نار وَ لا مِنْ شَوْقِ جَنَّة»
چنانکه اشاره شد، زاهد در این روایت شامل عارف نیز مى شود و عارفان، اصطلاح «عارف» را در برابر زاهد به کار مى برند و اینکه در اشعار حافظ و دیگر عرفا زاهد را مذمت کرده اند و به او طعن زده اند، بدین جهت است که زاهد از نعمتهاى دنیا چشم پوشیده، به نعمتهاى اخروى دل بسته است، ولى عارف به لذتهاى اخروى نیز دل نبسته است و تنها رضاى محبوب را مى جوید. در این روایت بیان مى گردد که عبادت از شب تا به صبح زاهد، روزه دارى، تحمل رنج، خود دارى از گناه و پایمال ساختن هواى نفس، از ترس عذاب الهى و به هواى رسیدن به لذتهاى بهشتى نیست؛ بلکه بدین جهت است که زاهد خدا را شایسته عبادت یافته است:
«وَ لکِنْ یَنْظُرُونَ فى مَلَکُوتِ السَّمواتِ وَ الاَْرْضِ فَیَعْلَمُونَ اَنَّ اللّهَ سُبْحانَهُ اَهْلٌ لِلْعِبادَةِ»
این معنا در روایات زیادى وارد شده، از جمله على(علیه السلام) مى فرماید:
«اِلهى ما عَبَدْتُکَ خَوْفاً مِنْ عِقابِکَ وَ لا طَمَعاً فى جَنَّتِکَ وَ لکِنْ وَجَدْتُکَ اَهْلا لِلْعِبادَةِ فَعَبَدْتُکَ»(1)
خدایا، تو را به جهت ترس از عذابت و طمع در بهشت، عبادت نکردم، بلکه تو را شایسته عبادت یافتم و آنگاه به عبادت تو بر خاستم.
|
صفحه 187 |
|
«یا اَحْمَدُ؛ اِنَّ وُجُوهَ الزّاهِدینَ مُصْفَرَّةٌ مِنْ تَعَبِ اللَّیْلِ وَصَوْمِ النَّهارِ وَاَلْسِنَتَهُمْ کَلالٌ مِنْ ذِکْرِ اللّهِ تَعالى. قُلُوبُهُمْ فى صُدُورِهِمْ مَطْعُونَةٌ مِنْ کَثْرَةِ صَمْتِهِمْ. قَدْ اَعْطَوُا الَْمجْهُودَ مِنْ اَنْفُسِهِمْ لا مِنْ خَوْفِ نار وَ لامِنْ شَوْقِ جَنَّة. وَ لکِنْ یَنظُروُنَ فى مَلَکُوتِ السَّمواتِ وَ الاَْرْضِ فَیَعْلَمُونَ اَنَّ اللّهَ سُبْحانَهُ اَهْلٌ لِلْعِبادَةِ»
ترجمه: اى محمد؛ سیماى زاهدان از شب زنده دارى و روزه گرفتن زرد گشته است و زبانشان از زیادى ذکر خدا خسته شده است. از سکوت فراوان، قلبهایشان در سینه ها مجروح گردیده است و تمام قدرت و توان خویش را به کار مى گیرند، نه از ترس آتش جهنم و یا شوق بهشت، بلکه وقتى به ملکوت آسمانها و زمین مى نگرند، تنها خداوند را سزاوار و شایسته عبادت مى یابند (پس با همه توان او را عبادت مى کنند).